مترادف سروسامان دادن : بسامان کردن، نظم ونسق دادن، سامان بخشیدن، مرتب کردن، داماد کردن، عروس کردن
سروسامان دادن
مترادف سروسامان دادن : بسامان کردن، نظم ونسق دادن، سامان بخشیدن، مرتب کردن، داماد کردن، عروس کردن
مترادف و متضاد
۱. بسامان کردن، نظمونسق دادن، سامانبخشیدن، مرتب کردن
۲. داماد کردن
۳. عروس کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) نظم و ترتیب دادن نظم و نسق ایجاد کردن بسامان کردن .
واژه نامه بختیاریکا
( سر و سامان دادن ( به وضعیت بغرنج ) ) پِند واپشت کِردِن
پا به پادُو نُ هادن
پا به پادُو نُهادن
پا به پادُو نُ هادن
پا به پادُو نُهادن
پیشنهاد کاربران
اصلاح
رتق و فتق
حل و عقد امور
سر و صورت دادن ، به سامان کردن ، سازمند کردن
ضبط و ربط کردن
put ( something ) in order
کلمات دیگر: