کلمه جو
صفحه اصلی

سندروس

فارسی به انگلیسی

sandarach

فرهنگ فارسی

صمغی زردرنگ شبیه به کهرباکه ازپوست درختی پیوسته، سبزازتیره مخروطیان بدست می آید
( اسم ) ۱ - سرو کوهی . ۲ - صمغی که از گونه های سرو کوهی استخراج میشود و در طب قدیم مورد استعمال بوده ضمنا از آن جهت ساختن دانه تسبیح یا گردن بند استفاده میکردند از مخلوط سندروس و روغن بزرگ روغنی به نام روغن کمان حاصل میکردهاند که از آن جهت چرب کردن کمانها استفاده میشد حجرالسندروس . ۳ - تبریزی . ۴ - نارون .

فرهنگ معین

(سَ دَ ) [ معر - یو. ] (اِ. ) ۱ - سرو کوهی . ۲ - صمغی که از گونه ای سرو کوهی استخراج می شود و در طب قدیم مورد استعمال بوده ضمناً از آن در ساختن دانة تسبیح یا گردن بند استفاده می کرده اند، از مخلوط سندروس و روغن بزرک روغنی به نام روغن کمان حاصل می کرده اند

(سَ دَ) [ معر - یو. ] (اِ.) 1 - سرو کوهی . 2 - صمغی که از گونه ای سرو کوهی استخراج می شود و در طب قدیم مورد استعمال بوده ضمناً از آن در ساختن دانة تسبیح یا گردن بند استفاده می کرده اند، از مخلوط سندروس و روغن بزرک روغنی به نام روغن کمان حاصل می کرده اند که از آن جهت چرب کردن کمان ها استفاده می شد؛ حجر السندوس . 3 - تبریزی . 4 - نارون .


لغت نامه دهخدا

سندروس. [ س َ دَ ] ( معرب ، اِ ) سرو کوهی. ( یادداشت مؤلف ). || نوعی از «تویا» و درورنی و گلاساژ نوعی از کاغذ بکار است. زرنیخ احمر. از یونانی «سندرش » صمغ زردی که از درختی مخصوص در آفریقا جاری شود و نیز بنوعی از معدنیات اطلاق گردد. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). سندر است که صمغی باشد شبیه به کاه ربا و روغن کمان را از آن پزند و فرق میان سندروس و کاه ربا این است که کاه ربا را چون در آتش نهند از آن بوی مصطکی آید و از سندروس بوی بغایت ناخوش آید. ( غیاث ) ( برهان ). صمغی است زرد که روغن کمان از آن گیرند. ( انجمن آرای ناصری ). صمغ زرد شفافی است که از هند آرند و بعضی گفته اند که صمغ ساج است و آن چون کهربا کاه را کشد، لیکن از کهربا در عمل جذب سست تر است و در طب بکار برند. ( یادداشت مؤلف ). صمغی است که برنگ زعفران زند و ابوعلی در قانون گوید: که صمغ درخت ساج است. ( یادداشت مؤلف از مفردات قانون چ تهران ص 216 ). دزی آورده است که دو نوع است : هندی و سَبتی. ( از دزی ج 1 ص 693 ) :
مگر ایمنی از سرای فسوس
که گه سندروس است و گه آبنوس.
فردوسی.
دارد خجسته غالیه دانی ز سندروس
چون نیمه ای ز عنبر سارا بیا کنی.
منوچهری.
ز فریاد شیپور وآواز کوس
پدید آمد از سرخ گل سندروس.
نظامی.
|| رنگ سرخ. ( برهان ) :
زمین تازه شد کوه چون سندروس
ز درگاه برخاست آوای کوس.
فردوسی.
تو گفتی که ابری برنگ آبنوس
بیامد ببارید از او سندروس.
فردوسی.
|| مطلق زرد. ( فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) :
رخ لاله رخ گشت چون سندروس
به پیش سپهبد زمین داد بوس.
فردوسی.
|| سنگی است از سواحل دریای خزر. ( تحفه حکیم مؤمن ).

فرهنگ عمید

١. (زیست شناسی )صمغی زردرنگ و تلخ شبیه کهربا که از پوست درختی پیوسته سبز از تیرۀ مخروطیان به دست می آید و در طب و نقاشی به کار می رود، سندر.
۲. [مجاز] زردرنگ: کمان را به زه کرد پس اشکبوس / تنی لرز لرزان رخی سندروس (فردوسی: ۳/۱۸۴ ).

دانشنامه عمومی

سَندَروس (نام علمی: Tetraclinis articulata) نام یک گونه از تیره سرویان است.
در لغتنامه دهخدا آمده است:
سندروس . (معرب، اِ) سرو کوهی. (یادداشت مؤلف). || نوعی از «تویا» و درورنی و گلاساژ نوعی از کاغذ بکار است. زرنیخ احمر. از یونانی «سندرش» صمغ زردی که از درختی مخصوص در آفریقا جاری شود و نیز بنوعی از معدنیات اطلاق گردد. (از حاشیه برهان قاطع چ معین). سندر است که صمغی باشد شبیه به کاه ربا و روغن کمان را از آن پزند و فرق میان سندروس و کاه ربا این است که کاه ربا را چون در آتش نهند از آن بوی مصطکی آید و از سندروس بوی بغایت ناخوش آید. (غیاث) (برهان). صمغی است زرد که روغن کمان از آن گیرند. (انجمن آرای ناصری). صمغ زرد شفافی است که از هند آرند و بعضی گفته اند که صمغ ساج است و آن چون کهربا کاه را کشد، لیکن از کهربا در عمل جذب سست تر است و در طب بکار برند. (یادداشت مؤلف). صمغی است که برنگ زعفران زند و ابوعلی در قانون گوید: که صمغ درخت ساج است. (یادداشت مؤلف از مفردات قانون چ تهران ص ۲۱۶). دزی آورده است که دو نوع است: هندی و سَبتی. (از دزی ج ۱ ص ۶۹۳):

در شاهنامه به معنی زرد روی و ترسیده مانند آمده: کمان را به زه کرد زود اشکبوس تنی لرزلرزان و رخ سندروس


پیشنهاد کاربران

صمغی زرد رنگ مهار نوعی سروکوهیگرفته میشود

در پهلوی " پیگال " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .

صمغ زرد

نام شیره ای از نوعی سمغ کوهی که زرد رنگ و تلخ است.

صمغی زرد رنگ که از نوعی سرو کوهی گرفته میشد

صمغی زردرنگ که از نوعی سرو کوهی گرفته میشود

سندروس: دکتر کزازی در مورد واژه ی "سندروس " می نویسد : ( ( سندروس صمغی است زرد رنگ. این واژه از یونانی sandaraxe بر آمده است ) ) .
( ( رخ لاله رخ گشت چون سندروس
به پیش سپهبد زمین داد بود. � ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۴۱۲. )


کلمات دیگر: