کلمه جو
صفحه اصلی

مطلوب


مترادف مطلوب : پسندیده، خواسته، خوشایند، موردنظر، دلخواه، محبوب، مرغوب، مساعد، مطبوع، مقبول، مقصود

متضاد مطلوب : نامطلوب

برابر پارسی : پسندیده، خواسته، دل پذیر، دل خواه، شایسته

فارسی به انگلیسی

agreeable, congenial, desirable, favorable, favored, favorite, ideal, welcome, desired, sought (after), demanded

desired, desirable, sought (after), demanded


agreeable, congenial, desirable, favorable, favored, favorite, ideal, welcome


فارسی به عربی

لطیف , مثالی , مرغوب , مفضل , مناسب , موهل

مترادف و متضاد

favorite (صفت)
محبوب، برگزیده، مطلوب

desirable (صفت)
پسندیده، خوشایند، مطلوب، مرغوب، خواستنی

favorable (صفت)
مناسب، مساعد، مطلوب

demanded (صفت)
خواسته، مطلوب

desired (صفت)
خواسته، مطلوب، خواستنی

eligible (صفت)
واجد شرایط، مطلوب، قابل انتخاب

needed (صفت)
ضروری، مطلوب، بایسته

sought (صفت)
مطلوب

پسندیده، خواسته، خوشایند، موردنظر، دلخواه، محبوب، مرغوب، مساعد، مطبوع، مقبول، مقصود ≠ نامطلوب


فرهنگ فارسی

خواسته شده، چی خواسته شده، شخص خواسته شده، مطالیب جمع
۱ - ( اسم ) طلب کرده شده جسته شده خواسته آرزو شده : از این جهت در آن مطلوب در صدف تعلیق بماند . ۲ - ( صفت ) خوش آیند دلپسند . ۳ - محبوب معشوق . ۴ - حق .
خواسته و جسته جسته و خواهش کرده

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] ۱ - (اِمف . ) خواسته شده ، طلب شده . ۲ - (ص . ) دلپسند، خوش آیند. ۳ - محبوب ، معشوق .

لغت نامه دهخدا

مطلوب. [ م َ ] ( ع ص ) خواسته و جسته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جسته و خواهش کرده. ( آنندراج ). خواسته از حق و جز آن. ج ، مطالیب. ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ). درخواست شده و تجسس شده و طلب شده و خواهش شده و تقاضاشده و لازم شده و ضرورشده و احتیاج داشته شده و هر چیز آرزوشده و خوش آیند و مرغوب. مقصود و میل و خواهش. ( ناظم الاطباء ) :
تو هم معشوق و هم عاشق تو هم مطلوب وهم طالب
تو هم منظور و هم ناظر تو هم شاهی و هم دربان.
ناصرخسرو ( دیوان چ سهیلی ص 362 ).
و انفاذ کار و ادراک مطلوب جز به سعادت ذات و مساعدت بخت ملک نتواند بود. ( کلیله و دمنه ). و آنچه مطلوب جهانیان است... بیافت. ( کلیله و دمنه ). آن چهار که مطلوب است بدین اغراض و بجز آن نتوانند رسید کسب مال است ازوجهی پسندیده. ( کلیله و دمنه ).
دیگر نرود به هیچ مطلوب
خاطر که گرفت با تو پیوند.
سعدی.
وصال تست اگردل را امیدی هست و مطلوبی
کنار تست اگر غم را کناری هست و پایانی.
سعدی.
|| معبود :... و ان یسلبهم الذباب شیئاً لایستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب. ( قرآن 73/22 ). و رجوع به تفسیر ابوالفتوح رازی ج هفتم ص 160 شود.

فرهنگ عمید

خواسته شده، چیزخواسته شده.

فرهنگ فارسی ساره

دلپذیر، دل خواه


واژه نامه بختیاریکا

پاکیزِه

پیشنهاد کاربران

خوشخواه

مطلوب : پسندیده ؛ مورد پسند ؛ خوشایند . این سه واژه که گفته شد ، باهم مترادفند . متضاد مطلوب � نامطلوب است .
مثال : انظباط در خانه مطلوب است . شیرنی مطلوبی است . این کیک مطلوب من است ، ولی مهدی از آن خوشش نمی آید و برایش نامطلوب است .

مطلوب:
آنکه یا آنچه که طالب در طلب اوست.
مطلوب:
هر آنچه یا آنکه شخص یا اشخاصی درپی مطالبه و کسب و تحصیلش میباشند و به نحوی تحصیل طلب مقصود و مطبوع طبع و خوشایند آنهاست را مطلوب گویند.
مطلوب:
خواسته، پسندیده، شایسته، دلپذیر، دلخواه، خوشایند، موردنظر، محبوب،
مرغوب، مساعد، مقبول، مقصود ( آنچه قاصد قصد آن را کند )

دلپسند

شایسته

انچه که بتوان قبول کرد و خوشایند باشد.

ایده آل، مناسب، بهینه

پسندیده، خواسته، خوشایند، موردنظر، دلخواه، محبوب، مرغوب، مساعد، مطبوع، مقبول، مقصود، دلپسند

اهور


کلمات دیگر: