کلمه جو
صفحه اصلی

منافع


مترادف منافع : فواید، مزایا، مصالح، سودها، منفعت ها، فایده ها

متضاد منافع : مضار

برابر پارسی : سودها

فارسی به انگلیسی

interests, profits


interest


فارسی به عربی

ایجار , دخل

مترادف و متضاد

interests (اسم)
مصالح، منافع

profits (اسم)
عایدی، منافع

فواید، مزایا، مصالح، سودها، منفعت‌ها، فایده‌ها ≠ مضار


فرهنگ فارسی

جمع منفعت
( اسم ) جمع منفعت سود ها منفعتها .

فرهنگ معین

(مَ فِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ منفعت ، سودها، منفعت ها.

لغت نامه دهخدا

منافع. [ م َ ف ِ ] ( ع اِ ) ج ِ منفعة. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). ج ِ منفعت. ( غیاث ). سودها و فایده ها و حاصلها و منفعتها و بارها و ثمرها. ( ناظم الاطباء ) : مر منافع را بجوید و از مضرتها پرهیز کند. ( زادالمسافرین ناصرخسرو چ برلین ص 16 ). آنچه نفس ناطقه بدان مخصوص است از منافع. ( زاد المسافرین ناصرخسرو، ایضاً ص 19 ).
منافع همه گیتی در آفرینش تست
که کوه و بحر ترا در میان پیرهن است.
امیرمعزی ( دیوان چ اقبال ص 85 ).
از رای او مصالح ملک شهنشه است
در رسم او منافع دین پیمبر است.
امیرمعزی ( ایضاً ص 127 ).
اجرام رامنافع خلق است در مسیر
افلاک را مصالح ملک است در مدار.
امیرمعزی ( ایضاً ص 306 ).
میان منافع و مضار خویش فرق نمی توانی کردن. ( کلیله و دمنه ). اوساط مردمان را هم منافع حاصل تواند شد. ( کلیله و دمنه ). منافع آن بغایت بشناختند. ( کلیله و دمنه ). هر کو به طلب منافع، در او راه جوید. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 262 ). اگرچه سفر دریا سبب حصول منافع است... ( لباب الالباب چ نفیسی صص 6 - 7 ). سفر دریا که سبب حصول منافع است... ( لباب الالباب ایضا ص 7 ). بعضی از منافع «و انزلنا الحدید فیه بأس شدید...» باطل گشتی. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 12 ). قوت شهوی... مبداء جذب منافع و طلب ملاذ از مآکل و مشارب... بود. ( اخلاق ناصری ). هرکه حاجت او به منافع و مواد دنیاوی کمتر بود توانگری او بیشتر. ( اخلاق ناصری ). به آنچه در وصول به منافع مانع او آید، مقاومت و کوشش آغاز کند. ( اخلاق ناصری ). فواید سفر بسیار است از نزهت خاطر و جر منافع. ( گلستان ).
به دریا در منافع بیشمار است
وگر خواهی سلامت برکنار است.
سعدی ( گلستان ).
اگر به آثار منافع آن نگری... ( مصباح الهدایه چ همایی ص 35 ). قلت اهتمام... از قلت فهم منافع آن تولد کند.( مصباح الهدایه ایضاً ص 103 ). خدمت خلق را دام منافع دنیوی کرده بود. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 123 ). فواید ومنافع آن موفور. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 238 ).
گشاده شد و بسته در پیش عزمم
طریق مضار و سبیل منافع.
ابن یمین.
هم از مآثر رمحش ستاره در لرزه
هم از منافع کلکش جهان پر از ایثار.
عبید زاکانی.
معرف منافع و مضار ادویه... بود. ( حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 18 ). رجوع به منفعة و منفعت شود.

منافع. [ م َ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ منفعة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ منفعت . (غیاث ). سودها و فایده ها و حاصلها و منفعتها و بارها و ثمرها. (ناظم الاطباء) : مر منافع را بجوید و از مضرتها پرهیز کند. (زادالمسافرین ناصرخسرو چ برلین ص 16). آنچه نفس ناطقه بدان مخصوص است از منافع. (زاد المسافرین ناصرخسرو، ایضاً ص 19).
منافع همه گیتی در آفرینش تست
که کوه و بحر ترا در میان پیرهن است .

امیرمعزی (دیوان چ اقبال ص 85).


از رای او مصالح ملک شهنشه است
در رسم او منافع دین پیمبر است .

امیرمعزی (ایضاً ص 127).


اجرام رامنافع خلق است در مسیر
افلاک را مصالح ملک است در مدار.

امیرمعزی (ایضاً ص 306).


میان منافع و مضار خویش فرق نمی توانی کردن . (کلیله و دمنه ). اوساط مردمان را هم منافع حاصل تواند شد. (کلیله و دمنه ). منافع آن بغایت بشناختند. (کلیله و دمنه ). هر کو به طلب منافع، در او راه جوید. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 262). اگرچه سفر دریا سبب حصول منافع است ... (لباب الالباب چ نفیسی صص 6 - 7). سفر دریا که سبب حصول منافع است ... (لباب الالباب ایضا ص 7). بعضی از منافع «و انزلنا الحدید فیه بأس شدید...» باطل گشتی . (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 12). قوت شهوی ... مبداء جذب منافع و طلب ملاذ از مآکل و مشارب ... بود. (اخلاق ناصری ). هرکه حاجت او به منافع و مواد دنیاوی کمتر بود توانگری او بیشتر. (اخلاق ناصری ). به آنچه در وصول به منافع مانع او آید، مقاومت و کوشش آغاز کند. (اخلاق ناصری ). فواید سفر بسیار است از نزهت خاطر و جر منافع. (گلستان ).
به دریا در منافع بیشمار است
وگر خواهی سلامت برکنار است .

سعدی (گلستان ).


اگر به آثار منافع آن نگری ... (مصباح الهدایه چ همایی ص 35). قلت اهتمام ... از قلت فهم منافع آن تولد کند.(مصباح الهدایه ایضاً ص 103). خدمت خلق را دام منافع دنیوی کرده بود. (مصباح الهدایه ایضاً ص 123). فواید ومنافع آن موفور. (مصباح الهدایه ایضاً ص 238).
گشاده شد و بسته در پیش عزمم
طریق مضار و سبیل منافع.

ابن یمین .


هم از مآثر رمحش ستاره در لرزه
هم از منافع کلکش جهان پر از ایثار.

عبید زاکانی .


معرف منافع و مضار ادویه ... بود. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 18). رجوع به منفعة و منفعت شود.
- منافعالاعضاء (علم ...) ؛ علمی است که کار و منفعت هر عضو را از اعضای بدن بیان کند و آن علم جزئی از علم تشریح است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- منافع دارین ؛ چیزیهای نیک هر دو عالم . (ناظم الاطباء).
- منافع دنیا و آخرت ؛ چیزهای نیک این جهان و آن جهان . (ناظم الاطباء).
- منافع دنیویه ؛ فایده های این جهان . (ناظم الاطباء).
- منافع طبیعی ؛ منافع مستمر که ازطبیعت (به حال طبیعی ) به دست آید، مانند پشم گوسفند. (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ).
- منافع عامه ؛ (اصطلاح فقه ) هر مالی که جماعت غیرمحصوری در استفاده از آن شریک باشند، مانند معابر عمومی ، مساجد، پلها، مدارس ، دانشگاهها، گورستانها و موقوفات عامه . (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ).
- منافع غیرمستمر ؛ منافعی که بدون استمرار و احیاناً به دست آید، مانند هیزم که از جنگل تهیه کنند و سنگی که از کوه کنند. (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ).
- منافع مدنی ؛ منافع مستمری که عنوان حقوقی دارد نه صورت مادی ، مانند بهره ای که مستأجر از خانه ٔ مورد اجاره می برد. (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ).
- منافع مستمر ؛ منافعی که بطور متناوب در اوقات معین به دست آید، مانند میوه ٔ درخت و بهره ای که از خانه عاید مستأجر می شود. (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ).
- منافع مصنوعی ؛ منافع مستمری که به کمک کار انسان به دست آید، مانند محصول مزرعه که هر سال به دست می آید.(ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ).
- منافع موهوم ؛ منافعی که شرکت بازرگانی بدون رعایت قانون (از قبیل اندوختن سرمایه ٔ احتیاطی و استهلاکات ) برخلاف واقع (مانند اینکه قیمت مال التجاره را زیادتر از واقع معرفی کند) نشان دهد در غیر این صورت منافع واقعی نامیده می شود. غالباً در شرکت سهامی به کار می رود. (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ).
- منافع واقعی ؛ رجوع به ترکیب قبل شود. || کارهای پرفایده و اعمال مفید. (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

= منفعت

منفعت#NAME?


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَنَافِعُ: سودها - منفعتها
معنی حَرْفٍ: طرف - جانب - سو (در آیه شریفه 11سوره مبارکه حج یعنی خداپرستی آنها یک سویه و فقط در جهت منافع مادیشان است)
معنی یَغُوصُونَ: غوّاصی می کنند (در عبارت "وَمِنَ ﭐلشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ "منظور از غوص بیرون آوردن مروارید، و سایر منافع دریا است)
معنی مَشَارِبُ: نوشیدنیها (و کلمه مشارب جمع مشرب است که مصدر میمی و به معنای مشروب است . و مراد از مشروب در عبارت "وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکُوبُهُمْ وَمِنْهَا یَأْکُلُونَ وَلَهُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا یَشْکُرُونَ " شیر حیوانات است)
ریشه کلمه:
نفع (۵۰ بار)

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی و اوپ ( = جمع ) نفع است و پارسی آن اینهاست:
مَنزان، مَنزاس ( مَنز از اوستایی: مَنزدْرَ= نفع + «ان، اس» )
پیان، پیاس ( پیا= نفع؛ سنسکریت + «ان، اس» )
هیدان، هیداس ( هیدا از سنسکریت: هیتَ= نفع + «ان، اس» )
کیامان، کیاماس ( کیام از سنسکریت: کَلیانَ= نفع + «ان، اس» )
گَهونان، گَهوناس ( گَهون از اوستایی: گَئُنَ= نفع + «ان، اس» )
اس پسوند اوپ در سنسکریت است

جمع مکسر نفع، سودها

yields


کلمات دیگر: