کلمه جو
صفحه اصلی

خلا


مترادف خلا : دستشویی، مستراح، خلا

برابر پارسی : پوچی، تهیگی، ونگی

فارسی به انگلیسی

water-closet, cater-closet, emptiness, vacuity, vacuum

cater-closet


emptiness, vacuity, vacuum


مترادف و متضاد

vacuity (اسم)
پوچی، چیز تهی، هیچی، فضای خالی، خلا، تهی گری

vacuum (اسم)
فضای خارج از هوا یا جو زمین، خلاء، خلا، فضای خلا، فضای تهی، فضای مجوف، ظرف یا جای بی هوا

دستشویی، مستراح، خلا


فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) خالی بودن فارغ بودن مقابل ملائ . ۲ - ( اسم ) جایی که در آن کسی نباشد جای خلوت مقابل ملائ ( ملا ) . ۳ - جای خالی از هوا . ۴ - آنست که دو جسم با یکدیگر تماس نیافته باشند و بین این دو جسم دیگری که مماس هر دو باشد وجود نداشته باشد . ۵ - مستراح جایی ادبخانه .
آب دست جای پای خانه

لغت نامه دهخدا

خلا. [ خ َ ] ( ع مص ) فروخفتن ناقه بی علتی. منه : خلات الناقة. || حرونی کردن ناقه و نگذاشتن جای را. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). بعضی ها حرونی کردن جمل را نیز خلا می گویند، ولی بعضی دیگر آنرا خاص ناقه می دانند.

خلا. [ خ َ ] ( ع حرف ) حرف استثنا بمعنی جز. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

خلا. [ خ َ /خ ِ ] ( از ع ، اِ ) آب دست جای. پای خانه. مبرز. کاراب. بیت الخلا. فرناک. آشیگاه. ( ناظم الاطباء ). مبال. متوضاء. آبخانه. ( یادداشت بخط مؤلف ). || جای خالی. ( ناظم الاطباء ). خلوتگاه. || پنهان. ضد ملا. نقیض آشکار. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
وی ( حصیری ) در مهد از باغ می آمد... آشامیده و از آن... در خلا بمشهد بسیار مردم غلامان را فرموده تا بزد. ( تاریخ بیهقی ). دمنه... در خلا پیش شیر رفت. ( کلیله و دمنه ).
نه همی فرصتیست باید جست
گر خلا باشد ار ملا باشد.
مسعودسعدسلمان.
گر روز من ثنا کنمش بر ملا بنظم
در شب همی به نثر دعا بر خلا کنم.
مسعودسعدسلمان.
خدمت خاصة سلطان بخلا و بملا.
مسعودسعدسلمان.
گفت خاتون را بسی شوهر که تو
بازپرس اندر خلا احوال او.
مولوی.

خلا. [ خ َ ] (ع حرف ) حرف استثنا بمعنی جز. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).


خلا. [ خ َ ] (ع مص ) فروخفتن ناقه بی علتی . منه : خلات الناقة. || حرونی کردن ناقه و نگذاشتن جای را. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). بعضی ها حرونی کردن جمل را نیز خلا می گویند، ولی بعضی دیگر آنرا خاص ناقه می دانند.


خلا. [ خ َ /خ ِ ] (از ع ، اِ) آب دست جای . پای خانه . مبرز. کاراب . بیت الخلا. فرناک . آشیگاه . (ناظم الاطباء). مبال . متوضاء. آبخانه . (یادداشت بخط مؤلف ). || جای خالی . (ناظم الاطباء). خلوتگاه . || پنهان . ضد ملا. نقیض آشکار. (یادداشت بخط مؤلف ) :
وی (حصیری ) در مهد از باغ می آمد... آشامیده و از آن ... در خلا بمشهد بسیار مردم غلامان را فرموده تا بزد. (تاریخ بیهقی ). دمنه ... در خلا پیش شیر رفت . (کلیله و دمنه ).
نه همی فرصتیست باید جست
گر خلا باشد ار ملا باشد.

مسعودسعدسلمان .


گر روز من ثنا کنمش بر ملا بنظم
در شب همی به نثر دعا بر خلا کنم .

مسعودسعدسلمان .


خدمت خاصة سلطان بخلا و بملا.

مسعودسعدسلمان .


گفت خاتون را بسی شوهر که تو
بازپرس اندر خلا احوال او.

مولوی .



فرهنگ عمید

۱. جای خالی.
۲. [قدیمی] جایی که در آن کسی نباشد، خلوت.
۳. (فیزیک ) فضایی که ماده ای در آن نباشد، جای خالی از هوا.
۱. مستراح.
۲. = خلٲ

۱. جای خالی.
۲. [قدیمی] جایی که در آن کسی نباشد؛ خلوت.
۳. (فیزیک) فضایی که ماده‌ای در آن نباشد؛ جای خالی از هوا.


۱. مستراح.
۲. = خلٲ


دانشنامه عمومی

خلأ. خلأ فضای عاری از ماده است. این واژه در زبان لاتین نیز از «خالی» (vacuus) سرچشمه می گیرد. در اشاره و مقایسهٔ نِسبی به چنین خلأ کاملی، منطقه ای با یک فشار گازی بسیار کمتر از فشار اتمسفر نیز یک خلأ است. در گفت وگوهای علمی فیزیک دانان اغلب در مورد نتایج آزمایش که در شرایط ایدئال (خلأ کامل)؛ در برابر انجام آن در فضای آزاد، رخ می دهد، با استفاده از واژهٔ خلأ نسبی برای اشاره به خلأ ناقص سخن می گویند و منظورشان یک خلأ واقعی ولی ممکن، مثلاً در آزمایشگاه یا در فضاست. از سوی دیگر، در مهندسی و فیزیک عملی، خلأ به هر فضایی که در آن فشار کمتر از فشار اتمسفر باشد اشاره دارد.
خلأ (vacuum) به محیطی گفته می شود که چگالی ذره های (اتم ها و مولکول های) موجود در آن خیلی کمتر از محیط جوّ است. خلأ را با توجه به تعداد ذراتی که در واحد حجم دارد، به خلأ عادی، خلأ متوسط، خلأ بالا، خلأ خیلی بالا، و خلأ بی نهایت تقسیم بندی کرده اند. برای تشخیص نوع خلأ، تعداد مولکول ها اندازه گیری نمی شوند، بلکه با اندازه گیری فشار گاز می توان تعداد مولکول ها در واحد حجم را تعیین کرد. خلأ به محیطی گفته می شود که فشار آن از فشار اتمسفر کمتر باشد و براساس فشاری که دارد به خلأ عادی، متوسط و غیره تقسیم بندی می شود.
واژهٔ خلأ عموماً به ناحیه ای از فضا که فشار آن کمتر از ۷۶۰ تور (واحد فشار) باشد، اطلاق می شود. تور یکی از واحدهای فشار و تقریباً معادل یک میلیمتر جیوه است.هدف اصلی فناوری خلأ کاهش چگالی ذرات خارجی، شامل اتم ها یا مولکول ها، یا ذرات دیگر در یک حجم مشخص است. این ذرات خارجیعبارتند از:
لازم است ذکر شود که دفع گاز با دمای داخل محفظه خلأ متناسب است و با بالا بردن دمای محفظه، دفع گاز با سرعت بیشتری انجام شده و پس از گذشت زمان مشخص به یک مقدار ماکزیمم رسیده و در ادامه به آهستگی کاهش می یابد.فرایند پخت جهت دفع هر چه بیشتر و زودتر گازها از بدنه تجهیزات انجام می شود و بسته به خواص آن در دماهای مختلفی صورت می گیرد.جهت گاززدایی هر چه سریعتر از سطوح تجهیزات می توان فرایند پخت را در دماهای بالاتر و فشارهای پایین تر انجام داد.در شرایط خلأ می توان قانون گاز کامل (ایدئال) که بیانگر ارتباط بین فشار(P) دما (T) و حجم محفظه (V) است را مورد استفاده قرار داد: PV=nRTکه در آن P فشار داخلی سیستم، V حجم سیستم، n تعداد مول های ذرات سیستم، R ثابت جهانی گازها و T دمای سیستم با یکای کلوین است.مولکول های تشکیل دهنده گاز در مسیرهای مستقیم و به صورت کاتوره ای حرکت کرده و با مولکول های دیگر یا دیواره های ظرفی که در آن قرار دارند برخورد می کنند.برای تشریح خلأ، علاوه بر کمیت فشار، از کمیت های دیگر نیز استفاده می شود. یکی از مهم ترین آن ها کمیت مسیر پویش آزاد میانگین(MFP) است که به وسیلهٔ آن می توان ارزیابی بهتری در خصوص تعداد ذرات در واحد حجم مورد نظر ارائه داد و به صورت زیر تعریف می شود:مسیر پویش آزاد میانگین مولکولی، که با حرفλ نشان داده می شود، میانگین فاصله ای است که یک مولکول در بین دو برخورد متوالی با مولکول های دیگر طی می کند.

دانشنامه آزاد فارسی

خَلأ (vacuum)
ناحیه ای کاملاً خالی از ماده. در فیزیک، هرگونه محفظه ای که فشار گاز درون آن بسیار کمتر از فشار جوّ (۱۰۱.۳۲۵ پاسکال) باشد.

فرهنگ فارسی ساره

تهیگی، ونگ


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خلأ. خلأ، اصطلاحی فلسفی و کلامی و در مقابل ملأ می باشد.
خلأ یا فراغ در لغت به مکان و فضایی اطلاق می شود که چیزی یا کسی در آن نباشد و ضد آن، ملأ، به معنای پُر، سرشار، آکنده و انباشته است
[ویکی الکتاب] معنی خَلَا: آن دو خلوت کردند
ریشه کلمه:
خلو (۲۸ بار)

«خَلا» از مادّه «خلاء»، در اصل به معنای مکانی است که ساتری در آن نباشد; این واژه، هم در مورد زمان به کار می رود و هم مکان و از آنجا که زمان در گذر است، به ازمنه گذشته «ازمنه خالیه» گفته می شود; زیرا اکنون اثری از آنها نیست، و دنیا از آن خالی شده است.
خلاء و خلوّ به معنی خالی شدن است (اقرب) ایضاً خلوّ به معنی گذشتن زمان ب کار می‏رود راغب می‏گوید: خلوّ در زمان و مکان هر دو استعمال می‏شود لیکن چون از خالی شدن، گذشتن آن به نظر آمده لذا اهل لغت «خلا الزمان» را: زمان گذشت معنی کرده‏اند. استعمالات قرآن مجید همه از این قبیل مثل هیچ امّتی نیست مگر آنکه در آن انذار کننده‏ای گذشته است. ، ، . * خلوت را از آن جهت خلوت گویند که از اغیار خالی است «خلاالیه» یعنی در خلوت به او رسید. علی هذا معنی آیه چنین می‏شود: و چون در خلوت به شیاطین خود رسیدند می‏گویند ما با شمائیم. و چون خلوت کنند سر انگشتان را از خشم بر شما بد دندان گزند. * یوسف را بکشید و یا به زمین نا معلومی بیاندازید تا توجّه پدرتان برای شما خالی از حبّ یوسف و خالص باشد . تخلیه: ترک کردن، شخص از ترک کردن، شخص از ترک شده خالی و کنار می‏شود راغب اصل آن را ترک کردن در جای خالی گفته است . تخلّی: خالی شدن ایّام خالیة: روزهای گذشته . * این آیه روشن می‏کند که هیچ امّتی از امّتها بدون پیغمبر نبوده و در تمام آنها پیامبرانی از جانب خدا آمده‏اند. توضیح آنکه: چون در امّتی پیامبری از جانب خدا مبعوث شود بعد از گذشتن او دینش در اثر مرور زمان آلوده به شرک و کفر و بت پرستی می‏شود لذا گفته‏اند ریشه شرک و بت پرستی‏ها توحید است و هر جا که آن دو بوده باشد باید پی برد که ابتدا پیامبری بوده است در تاریخ آمریکا دیده‏ام: کاشفین آن چون وارد مملکت «پرو» شدند در آن جا معبد آفتاب یافتند حتی مردم آنجا می‏گفتند: این تازه واردها پسران آفتاب‏اند. باید از این دریافت که در آنجا نیز پیامبرانی وجود داشته است. بطور کلّی با دقت در این آیه و تحقیق در تاریخ امتّها می‏توان بوجود پیامبران در آنها پی برد و عموم موهبت الهی را در آنها کشف کرد. گر چه در ممالک غرب پیغمبری سراغ نداریم و تمام پیامبران امثال نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد «صلوات اللّه علیهم» از اهل شرق‏اند ولی اگر در سابقه آنها دقّت شود حتماً پیامبرانی در میان آنها بوده است. قرآن می‏فرماید: بعضی از پیامبران را بر تو حکایت کردیم و برخی را حکایت ننمودیم .

[ویکی فقه] خلا (ابهام زدایی). واژه خلأ ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • خلأ (فضای خالی)، خلأ یا فراغ اصطلاحی فلسفی و کلامی، در مقابل ملأ، به معنای مکان و فضای خالی• خلا (گیاه تازه)، به فتح خاء به معنای گیاه تازه و دارای کاربرد فقهی در باب حج
...

[ویکی فقه] خلا (فضای خالی). خلأ، اصطلاحی فلسفی و کلامی و در مقابل ملأ می باشد.
خلأ یا فراغ در لغت به مکان و فضایی اطلاق می شود که چیزی یا کسی در آن نباشد و ضد آن، ملأ، به معنای پُر، سرشار، آکنده و انباشته است
← خلأ در نظر قدمای فلسفه
ریشه اعتقاد به خلأ، ملاحظه مکان های خالی و سپس پر شدن آن ها به وسیله اجسام بوده است و این تصور را ایجاد کرده که پیش از هر مکان مندی باید خلأیی موجود باشد و حرکت اجسام نیز فقط از همین طریق توجیه می شود. به نظر منکران خلأ، قائل شدن به خلأ ناشی از تصرفات قوه واهمه است و در غالب موارد، از وجود هوا در مکانی که خالی فرض می شود غفلت شده است.
استعمال خلأ در دو معنا
۱) بُعد مفروض یا همان مکان مطلق در اصطلاح متکلمان. معمولا این معنا درباره خلأِ بیرون عالم مطرح می شود و در آن، مکان با متمکّن نسبتی ندارد. ۲) مکان خالی از هر چیزی که آن را اشغال کند که این مکان ممکن است بعد موجود یا موهوم یا سطح باشد. جمهور حکما، هم آنان که مکان را به سطح تعریف می کنند، مانند فارابی و ابن سینا ، منکر خلأ به هر دو معنا هستند و هم معتقدان به بعد بودن مکان، مانند خواجه نصیرالدین طوسی و ملاصدرا وجود بعد موهومی به نام خلأ را انکار کرده اند.
نظریه متکلمان در مورد خلأ
...

[ویکی فقه] خلا (گیاه تازه). خلا به فتح خاء گیاه تازه می باشد. این عنوان به مناسبت در باب حج به کار رفته است.
خلا به معنی گیاه تازه است ولی برخی لغویان خلا را به گیاه خشک تعریف کرده‏اند.
احکام خلا
کندن درختان و گیاهان حرم حرام است؛ لیکن بعضی فقها به استناد برخی روایات با مضمون نهی از کندن خلا در حرم، حرمت را به کندن درختان و گیاهان تازه اختصاص داده و کندن درختان و گیاهان خشکیده را جایز دانسته‏اند.
از این دلیل جوابهایی داده شده است که یکی از آنها تعریف خلا به گیاه خشک توسط بعضی لغویان می‏باشد.


گویش مازنی

/Khelaa/ مستراح – خلاب

مستراح – خلاب


واژه نامه بختیاریکا

( خلا * ) از واژگان پر تکرار در گاگریو که به جای ( ای امان ) گویند.

پیشنهاد کاربران

وکیوم

در پارسی " کاوک " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.

خالی از هوای جو - هیچ عنصری ( مثل اکسیژن - هیدرژن - نیتروژن - و. . . . . یا مولکول های مثل آب ) در آن نباشد.

خلا:تهی بودن شکم
( ( گفت دانم کز تَجَوّع وز خلا
جمع آمد رنجتان زین کربلا ) )
( مثنوی مولوی ، دفتر 3 ، محمد استعلامی ، چاپ اول 1363، ص 229 )


پوچی، تهیگی، ونگی، وکیوم

Void

شکاف


کلمات دیگر: