کلمه جو
صفحه اصلی

تشر زدن


مترادف تشر زدن : تندی کردن، تغیرنمودن، تهدید کردن، عتاب کردن، پرخاش کردن

فارسی به انگلیسی

browbeat, pout, rate, snap


browbeat, pout, rate, snap, to tell (or tick) off loudly, to snap (a persons) head (or nose)off

to tell (or tick) off loudly, to snap (a person's) head (or nose)off


مترادف و متضاد

browbeat (فعل)
تشر زدن، نهیب زدن به

threaten (فعل)
ترساندن، تشر زدن، تهدید کردن

تندی کردن، تغیرنمودن، تهدید کردن، عتاب کردن، پرخاش کردن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) عتاب کردن تندی کردن .
عتاب کردن پرخاش کردن

لغت نامه دهخدا

تشر زدن. [ ت َ ش َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) توپیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). عتاب کردن. پرخاش کردن. و رجوع به تشر شود.

پیشنهاد کاربران

توپیدن

تندی کردن، تغیرنمودن، تهدید کردن، عتاب کردن، پرخاش کردن، توپیدن

تشر زدن: [ اصطلاح در تداول عامه] عتاب کردن، پرخاش کردن، توپیدن
( ( دختر جوانی که لابد دختر زن بود ، پرسید چه چیزی را می بندند و مادرش تشر زد که " این حرف ها به تو نیامده " آرزو گفت " چرا نیامده خانم ؟ باید از الان چشم و گوشش را باز کنی . ". ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 156. ) )


کلمات دیگر: