مترادف مصائب : مصیبت ها، بلایا، نایبات، رنج ها، سختی ها، سوگ ها، عزاها، ماتم ها
مصائب
مترادف مصائب : مصیبت ها، بلایا، نایبات، رنج ها، سختی ها، سوگ ها، عزاها، ماتم ها
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع مصیبت : ... اما بحکم آنک همه ساله در مصاید مرغان می بودیم و در مصایب ایشان بمصیبت خویش شریک ...
جمع مصیبت
( اسم ) جمع مصیبت : ... اما بحکم آنک همه ساله در مصاید مرغان می بودیم و در مصایب ایشان بمصیبت خویش شریک ...
( اسم ) جمع مصیبت : ... اما بحکم آنک همه ساله در مصاید مرغان می بودیم و در مصایب ایشان بمصیبت خویش شریک ...
فرهنگ معین
(مَ یِ ) [ ع . مصائب ] (اِ. ) جِ مصیبت .
لغت نامه دهخدا
مصائب. [ م َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ مصیبة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مکروهات و شدائد و رنجها ( همزه مصائب مبدل از واو است خلاف القیاس ). ( از غیاث ). ج ِ مصیبت. رزایا. مصیبتها. ماتمها. مصایب. ( یادداشت مؤلف ) :
پند گیر از مصائب دگران
تا نگیرند دیگران ز تو پند.
پند گیر از مصائب دگران
تا نگیرند دیگران ز تو پند.
سعدی.
و رجوع به مصیبت شود.مصایب. [ م َ ی ِ ] ( ع اِ ) مصائب. رجوع به مصائب شود.
فرهنگ عمید
= مصیبت
مصیبت#NAME?
پیشنهاد کاربران
بلاها
مصیبت ها - گرفتاری ها
مشکلات
سختی ها
سختی های بزرگ
دشواری
الام . . . .
woes
نوایب ، نوائب
کلمات دیگر: