کلمه جو
صفحه اصلی

همه چیزدان

فارسی به انگلیسی

omniscient, know-it-all

دانشنامه عمومی

همه چیزدان، همه فن حریف یا جامع الاطراف (به انگلیسی: Polymath) که با علامه، بحرالعلوم، حکیم، جامع معقول و منقول و هزار فن نیز قرابت معنایی دارد؛ به دانشمندی گفته می شود که در همه یا اکثر علوم عصر خود دانا و صاحب نظر است. این لقب بیشتر به دانشمندان دوره های قدیم اطلاق می شود.
ایمهوتپ
فیثاغورس
ارخوطس
ارسطو
ارشمیدس
چانگ هنگ
ژوگه لیانگ
ناگارجونه
هیپاتیا
آریابهاتا
بزرگمهر
جابر بن حیان
محمد بن موسی خوارزمی
جاحظ
زریاب
ابویوسف کندی
عباس بن فرناس
ابوزید بلخی
محمد زکریای رازی
فارابی
علی بن حسین مسعودی
چاویندارا، فرمانده نظامی، شاعر هندی
آویناهاواگاپوترا، شاعر، سخنران، موسیقی دان هندی
ابن هیثم
ابوریحان بیرونی
ابن سینا
ابن حزم
شن کوا، دانشمند و علامهٔ چینی
خیام
ابوحامد محمد غزالی
ابن باجه
آچیریا هماچاندرا
هیلدگارد
ابن طفیل
ابن رشد
موسی بن میمون
شهاب الدین یحیی سهروردی
بدیع الزمان جزری
فخر رازی
فریدریش دوم، امپراتور مقدس روم
خواجه نصیر طوسی
آلبرتوس ماگنوس
ابن نفیس
راجر بیکن
قطب الدین شیرازی
امیرخسرو دهلوی
ابن بنای مراکشی
لسان الدین خطیب
ابن خلدون
نیکولاس
لئون باتیستا آلبرتی
جلال الدین سیوطی
لئوناردو دا وینچی
گیرلامو کاردانو
متی ریچی
اکبرشاه
زائو گوناکیو
گالیلئو گالیله
جاهان شوراک
رنه دکارت
آتاناسیوس کریچر
جوان کارامولا ی لبوکویتز
بلز پاسکال
رابرت هوک
آیزاک نیوتن
گوتفرید لایبنیتس
بنجامین فرانکلین
روده بزوایچ
میخائیل لومونسف
فریدریش دوم
توماس جفرسون
ساموئل تیلر کالریج
یوهان ولفگانگ گوته
توماس یانگ
هیراگا جنای
هرمان کراسمان
هربرت اسپنسر
هرمان فون هلمهولتز
چاکدیش چندر بوز
الکساندر برودین
چارلز ساندرس پیرز
خوزه ریزال
رابیندرانات تاگور
ادوارد هلن آلن
چارلز بروگرس فری
آلبرت شوایتزر
اروین شرودینگر
فریدریش فون هایک
ژان کوکتو
ویلیام جیمز سیدیس
ولادیمیر ناباکوف
آندره مالرو
پاول روبرسون
جان فون نویمان
جاکوب برونسکی
هربرت سیمون
ژاک فرسکو
آیزاک آسیموف
بوریس واین
دزموند موریس
سید محمد نقیب ابن اتس
روبرت آنتون ویلسون
اومبرتو اکو
کریستوفر اکویگبو
جاناتان میلر
ادوارد سعید
جارد دایموند
داگلاس هوشتفر
هاملت ایساخانیل
روان ویلیامز
کنث رودگف
الوک بهارگوا
ناتان مایهرولد
کریستوفر لایتفوت
ایمهوتپ، ارسطو، لئوناردو دا وینچی، جان فون نویمان، میکل آنژ، گالیلئو گالیله، هیلدگارد بینگنی، گوتفرید لایبنیتس، بنجامین فرانکلین، رابیندرانات تاگور، پائولو سارپی، نیکلاس کوپرنیک، فرانسیس بیکن، والتر راسل، توماس براون، خوزه ریزال، میکاییل سروتوس، ابن خلدون، ابن هیثم، ابن سینا و خیام از مشهورترین دانشمندان جامع (بسیاردان) بودند.
از جمله دانشمندان بزرگ یا همه چیزدان (همه فن حریف)، که بیشتر مربوط به اعصار گذشته هستند، از این افراد می توان یاد کرد:
(به ترتیب تاریخ زاده شدن)

پیشنهاد کاربران

همه چیزدان، همه فن حریف یاجامع الاطراف ( به انگلیسی:Polymath ) که باعلامه، بحرالعلوم، حکیم، جامع معقول و منقول وهزار فن نیز قرابت معنایی دارد؛ به دانشمندی گفته می شود که در همه یا اکثر علوم عصر خود دانا و صاحب نظر است. این لقب بیشتر به دانشمندان دوره های قدیم اطلاق می شود

تمام خرد. [ ت َ خ ِ رَ ] ( ص مرکب ) دانای کامل . پرخرد. که خردش کامل و بی نقص باشد : و هر مرد که بر این جمله باشد. . . آن مرد را فاضل و کامل و تمام خرد خواندن رواست . ( تاریخ بیهقی ) .

تمام دان . [ ت َ ] ( نف مرکب ) دانای کامل . تمام خرد : بود از ندمای شه جوانی در هر هنری تمام دانی . نظامی . رجوع به تمام و دیگر ترکیبهای آن شود.

همه چیزدان، همه فن حریف یا جامع الاطراف ( به انگلیسی: Polymath ) که با علامه، بحرالعلوم، حکیم، جامع معقول و منقول و هزار فن نیز قرابت معنایی دارد؛ به دانشمندی گفته می شود که در همه یا اکثر علوم عصر خود دانا و صاحب نظر است. این لقب بیشتر به دانشمندان دوره های قدیم اطلاق می شود


خیام ، ابوریحان بیرونی، زکریای رازی، ابن سینا، ایمهوتپ، ارسطو، فیثاغورث، اراتوستن، ارشمیدس، تالس، لئوناردو دا وینچی، جان فون نویمان، میکل آنژ، برتراند راسل، گالیلئو گالیله، هیلدگارد بینگنی، گوتفرید لایبنیتس، بنجامین فرانکلین، رابیندرانات تاگور، پائولو سارپی، نیکلاس کوپرنیک، فرانسیس بیکن، والتر راسل، توماس براون، خوزه ریزال، میکاییل سروتوس، ابن خلدون، ابن هیثم، خواجه نصیرالدین طوسی و شیخ بهایی از مشهورترین دانشمندان جامع ( بسیاردان ) بودند.

Individual whose knowledge spans a substantial number of subjects

A polymath ( Greek: πολυμαθής, polymathēs, "having learned much"; Latin: homo universalis, "universal man" ) is an individual whose knowledge spans a substantial number of subjects, known to draw on complex bodies of knowledge to solve specific problems.

In Western Europe, the first work to use the term polymathy in its title ( De Polymathia tractatio: integri operis de studiis veterum ) was published in 1603 by Johann von Wowern, a Hamburg philosopher. Von Wowern defined polymathy as "knowledge of various matters, drawn from all kinds of studies . . . ranging freely through all the fields of the disciplines, as far as the human mind, with unwearied industry, is able to pursue them". Von Wowern lists erudition, literature, philology, philomathy and polyhistory as synonyms.

The earliest recorded use of the term in the English language is from 1624, in the second edition of The Anatomy of Melancholy by Robert Burton; the form polymathist is slightly older, first appearing in the Diatribae upon the first part of the late History of Tithes of Richard Montagu in 1621. Use in English of the similar term polyhistor dates from the late 16th century.

Polymaths include the great scholars and thinkers of the Renaissance and Enlightenment, who excelled at several fields in science, technology, engineering, mathematics, and the arts. In the Italian Renaissance, the idea of the polymath was expressed by Leon Battista Alberti ( 1404–1472 ) in the statement that "a man can do all things if he will". Gottfried Wilhelm Leibniz has often been seen as a polymath. Al - Biruni was also a polymath. [citation needed]

Embodying a basic tenet of Renaissance humanism that humans are limitless in their capacity for development, the concept led to the notion that people should embrace all knowledge and develop their capacities as fully as possible. This is expressed in the term Renaissance man, often applied to the gifted people of that age who sought to develop their abilities in all areas of accomplishment: intellectual, artistic, social, physical, and spiritual


کلمات دیگر: