کلمه جو
صفحه اصلی

به تدریج


مترادف به تدریج : آهسته، آهسته آهسته، رفته رفته، کم کم، نرم نرمک

متضاد به تدریج : یکباره، یکهو

برابر پارسی : کم کم، اندک اندک، به آهستگی، گام به گام

فارسی به انگلیسی

gradually

مترادف و متضاد

آهسته، آهسته‌آهسته، رفته‌رفته، کم‌کم، نرم‌نرمک ≠ یکباره، یکهو


فرهنگ فارسی ساره

کم کم، گام به گام، اندک اندک، به آهستگ


جدول کلمات

کمکم

پیشنهاد کاربران

به ندرت

آرام آرام


نرم نرمک

رفته رفته


معنی به تدریج: اندک اندک - کم کم - متضاد به تدریج : یکباره

جسته جسته . [ ج َ ت َ / ت ِ ج َ ت َ / ت ِ ] ( ق مرکب ) کم کم . سند آن در لفظ زبان شکسته بیاید. ( آنندراج ) . تک تک . گاه گاه . یک یک . ( یادداشت مؤلف ) . یواش یواش . تدریجاً. ( فرهنگ نظام ) : جسته جسته اخباری میرسد. جسته جسته اطلاعاتی به ما میرسد. جسته جسته اشعار خوب هم درین دیوان دیده میشود. جسته جسته آواز توپی شنیده میشد. جسته جسته حرفهایی از او مسموع شد. ( از یادداشتهای مؤلف ) .


کلمات دیگر: