پیش مزد
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) مساعده بیعانه پیش دست .
لغت نامه دهخدا
پیش مزد. [ م ُ ] ( اِ مرکب ) مساعده. ربون. ( اسدی ) . ارمون. دستاران. پیش دست. پیشادست. بیعانه ( آنندراج ).
فرهنگ عمید
مزدی که پیشکی به کارگر داده شود، مساعده، بیعانه.
جدول کلمات
اوانس
پیشنهاد کاربران
پیشداد
مزدی که پیش از کار بمزدور و کارگر دهند و آنرا بعربی تقدمه خوانند. ( برهان ) . سلم. تسلیف. مزد پیش از کار و پول پیش از خریدن. بیعانه. پیش مزد. دستارا. مساعده :
ز بس حرص بخشش ، نکرده سؤال
بسائل دهد حرص او پیشداد.
عسجدی.
مزدی که پیش از کار بمزدور و کارگر دهند و آنرا بعربی تقدمه خوانند. ( برهان ) . سلم. تسلیف. مزد پیش از کار و پول پیش از خریدن. بیعانه. پیش مزد. دستارا. مساعده :
ز بس حرص بخشش ، نکرده سؤال
بسائل دهد حرص او پیشداد.
عسجدی.
کلمات دیگر: