برابر پارسی : سَماروغ، غارچ
اکارس
برابر پارسی : سَماروغ، غارچ
فرهنگ فارسی
سماروغ، قارچ
( اسم ) سماروغ قارچ
جمع اکراس
( اسم ) سماروغ قارچ
جمع اکراس
لغت نامه دهخدا
اکارس . [ اَ رِ ] (ع اِ) ج ِ اَکراس . جج ِ کَرس . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ اکراس . (منتهی الارب ). رجوع به اکراس و کرس شود. || اکارس القلائد؛ اذا ضمت بعضها الی بعض . (ناظم الاطباء).
اکارس. [ اَ رِ ] ( اِ ) قسمی از سماروغ و قارچ که در جای نمناک و متعفن مانند زیر خمره شراب و جایی که پهن و سرگین ریخته باشند روید. ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از برهان ). گیاهی است که آنرا به تازی کما خوانند. ( از تحفه حکیم مؤمن ) ( از فرهنگ سروری ). سماروغ. ( از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به سماروغ شود.
اکارس. [ اَ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ اَکراس. جج ِ کَرس. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). ج ِ اکراس. ( منتهی الارب ). رجوع به اکراس و کرس شود. || اکارس القلائد؛ اذا ضمت بعضها الی بعض. ( ناظم الاطباء ).
اکارس. [ اَ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ اَکراس. جج ِ کَرس. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). ج ِ اکراس. ( منتهی الارب ). رجوع به اکراس و کرس شود. || اکارس القلائد؛ اذا ضمت بعضها الی بعض. ( ناظم الاطباء ).
اکارس . [ اَ رِ ] (اِ) قسمی از سماروغ و قارچ که در جای نمناک و متعفن مانند زیر خمره ٔ شراب و جایی که پهن و سرگین ریخته باشند روید. (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (آنندراج ) (از برهان ). گیاهی است که آنرا به تازی کما خوانند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از فرهنگ سروری ). سماروغ . (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به سماروغ شود.
فرهنگ فارسی ساره
سماروغ، غارچ
جدول کلمات
قارچ
پیشنهاد کاربران
درخت تزئینی
کلمات دیگر: