کلمه جو
صفحه اصلی

اکتیو


برابر پارسی : ( آکتیو ) کارا، کارساز، کاری | کارآمد، کارا

فرهنگ فارسی

فعال، کاری، پرکار، موثر

فرهنگ معین

(اَ ) [ انگ . ] (ص . ) فعال ، در حال کار، به کار انداخته شده ، پر تکاپو.

فرهنگ عمید

( آکتیو ) ۱. فعال، کاری، پرکار.
۲. مؤثر.
۳. (نظامی ) [منسوخ] کسی که همۀ عمر خود را به شغل نظامی اختصاص دهد.

پیشنهاد کاربران

جذاب و شیطون

اکتیو تودی — ( فعال در امروز )

پرانرژی فعال

به کار انداخته شده
راه اندازی شده
شروع به کار شده
به اجرا انداخته شده

شیطون، فعال

قادر به عمل، حاضر به خدمت، موثر، کنا، فعالانه، پر جنب و جوش، جدی، پرتکاپو، پویا، سریع الانتقال، چابک، عملی، پابرجا، به قوت خود باقی ( بودن ) ، در حال کار، مشغول عمل، به کار انداخته شده، ( دستور زبان ) معلوم ( در مقابل مجهول ) ، عضو فعال ( سازمان یا حزب و غیره ) ، متعدی، مولد

فعال _ کاری _ مؤثر _ پرکار


کلمات دیگر: