ملتزمین
فارسی به انگلیسی
cortege, cortège, retinue, suite
فارسی به عربی
بدلة , جناح , حضور , مرافق
مترادف و متضاد
مشایعت، همراه، ملتزمین، اسکورت، بدرقه، پاس
اپارتمان، دنباله، همراهان، ملتزمین، رشته، سلسله، پیروان، قطعه موسیقی، رشته مسلسل، اتاق مجلل هتل
توجه، رسیدگی، حضور، حضار، ملازمت، همراهان، خدمت، سرپرستی، تیمار، پرستاری، ملتزمین
همراهان، ملتزمین، نگهداری، حشمت، حفظ، حشم، خدم وحشم
ملتزمین
جمعیت، ملتزمین
ملتزمین
ملتزمین
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع ملتزم در حالت نصبی و جری ( در فارسی مراعات این قاعده نکنند ) . یا ملتزمین رکاب . کسانی ( از پیاده و سوار ) که در رکاب شاه یا بزرگی حرکت کنند : [ و بعد از رفتن حضرات هم بعضی فرمایشات دارم در باب اختصار وضع ملتزمین رکاب ... ] ( سفرنامه ناصرالدین شاه بکربلا.۳۳ )
لغت نامه دهخدا
ملتزمین. [ م ُ ت َ زِ ] ( ع ص ، اِ ) مأخوذ از تازی ، ملازمان و همراهان و پیروان و خدمتگاران. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ملتزم شود.
پیشنهاد کاربران
همراهان
کلمات دیگر: