کلمه جو
صفحه اصلی

معتزل


مترادف معتزل : زاویه نشین، عزلت گزین، گوشه گیر، گوشه نشین، معتکف

برابر پارسی : گوشه نشین، کناره گیر

فارسی به انگلیسی

schismatic, schismatical, schismatic(al)

schismatic(al)


مترادف و متضاد

صفت زاویه‌نشین، عزلت‌گزین، گوشه‌گیر، گوشه‌نشین، معتکف


زاویهنشین، عزلتگزین، گوشهگیر، گوشهنشین، معتکف


فرهنگ فارسی

عزلت گزین، کناره گیر، گوشه نشین
( اسم ) کناره گیرنده عزلت گزین جمع : معتزلین .

فرهنگ معین

(مُ تَ زِ ) [ ع . ] (اِفا. ) گوشه گیر، عزلت گزین .

لغت نامه دهخدا

معتزل. [ م ُ ت َ زِ ] ( ع ص ) یک سو و جداشونده و کناره گزیننده. ( آنندراج ). یک سوشونده و گوشه گیرنده. ( ناظم الاطباء ). گوشه گیر. کناره گیر. کناره جوی. گوشه نشین. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به اعتزال شود.

فرهنگ عمید

عزلت گزین، کناره گیر، گوشه نشین.


کلمات دیگر: