کلمه جو
صفحه اصلی

ملوکانه


مترادف ملوکانه : پادشاهانه، خسروانه، شاهانه، شاهوار

برابر پارسی : شاهانه، پادشاهان

فارسی به انگلیسی

imperial, kingly, royal, [adj.] kingly, [adv] in a kingly manner

imperial


kingly, royal, [adv] in a kingly manner


فارسی به عربی

احد افراد العائلة المالکة

مترادف و متضاد

پادشاهانه، خسروانه، شاهانه، شاهوار


royal (صفت)
مجلل، شاهوار، شاهانه، ملوکانه، خسروانی، سلطنتی

kingly (قید)
ملوکانه، خسروانه

فرهنگ فارسی

( صفت ) پادشاهانه شاهانه : [ عطیه ملوکانه ] توضیح در تاریخ بیهقی همه جا ( از جمله چا . فض. ص۴۷ ) [ ملکانه ] آمده

فرهنگ معین

(مُ نِ ) [ ع - فا. ] (ص . ) شاهانه ، پادشاهانه .

لغت نامه دهخدا

ملوکانه. [ م ُ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) شاهانه. ( آنندراج ). مأخوذ از تازی ، شاهی. مانند شاه. بطور شاه. ( از ناظم الاطباء ). سزاوار ملوک. درخور شاهان و بزرگان :
سکندر به آیین فرهنگ خویش
ملوکانه برشد به اورنگ خویش.
نظامی.
آن خوی ملوکانه که با شیر فرورفت
واﷲ که نیامیزد با خون پلیدی.
مولوی.
شنیدم که جشنی ملوکانه ساخت
چو چنگ اندر آن بزم خلقی نواخت.
سعدی.
به اسبان تازی واستران راهوار برنشسته و جامه های ملوکانه پوشیده و غلامان ماه پیکر و سرهنگان بسیار بر خود جمع کرده... ( تاریخ غازان ص 313 ).

فرهنگ عمید

شاهانه.


کلمات دیگر: