کلمه جو
صفحه اصلی

اکندگی


مترادف اکندگی : ( آکندگی ) امتلاء، انباشتگی، پری، جمعیت، پرگوشتی

متضاد اکندگی : ( آکندگی ) پراکندگی، خلاء

فرهنگ فارسی

( آکندگی ) ۱ - حالت و کیفیت آکنده عمل آکنده . ۲ - پری معده امتلائ معده رودل . ۳ - جمعیت مقابل پراکندگی تفرقه . ۴ - گوشتناکی پرگوشتی : آکندگی بازو .
پری انباشتگی

لغت نامه دهخدا

( آکندگی ) آکندگی. [ ک َ دَ / دِ ] ( حامص ) پُری. انباشتگی. امتلاء معده. رودِل. || جمعیت ، مقابل پراکندگی و تفرقه : روزگار چندان جمعیت و آکندگی را بتفرقه و پراکندگی رسانید. ( تاریخ طبرستان ).
- آکندگی بازو یا ران و جز آن ؛ گوشتناکی او.

فرهنگ عمید

( آکندگی ) انباشتگی، پُری.


کلمات دیگر: