انبانک
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
حفرۀ کوچک و گرد در میان بافت یا اندام
لغت نامه دهخدا
انبانک. [ اَم ْ ن َ ] ( اِ مصغر ) انبان کوچک. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). انبانچه.( فرهنگ فارسی معین ). انبان خرد. ( یادداشت مؤلف ).
- انبانک سیم ؛ ظبیه. ( السامی فی الاسامی ).
- انبانک سیم ؛ ظبیه. ( السامی فی الاسامی ).
فرهنگستان زبان و ادب
{follicle} [زیست شناسی] حفرۀ کوچک و گرد در میان بافت یا اندام
کلمات دیگر: