مقدار کم
فارسی به انگلیسی
dash, drop, grain, lick, little, morsel, mouthful, ray, slender, sprinkling, taste, touch, trace
فارسی به عربی
خطف , لقمة
مترادف و متضاد
رد، اثر، نشان، طرح، مقدار ناچیز، جای پا، رد پا، مقدار کم
میل، اشتها، خوش مزگی، چاشنی، طعم، مزه، خوش طعمی، ذوق، رغبت، مقدار کم، ذائقه
ترشح، مقدار کم
کمی، اندک، کمیابی، مقدار کم، قلت، عدد کم
اندک، مقدار کم، مقدار یا قسمت کوچک
تکه، مقدار کم
کمی، مقدار کم، اندازه کم
پیشنهاد کاربران
اتو خوب تر میشد که یک کلمه انگلیسی باز ترجمه به فارسی
کلمات دیگر: