کلمه جو
صفحه اصلی

معرکه گیر


مترادف معرکه گیر : رسن باز، شعبده باز، معرکه چی، معرکه بند، معرکه ساز

متضاد معرکه گیر : معرکه شکن

فارسی به انگلیسی

cheerleader, showman

مترادف و متضاد

اسم رسن‌باز، شعبده‌باز، معرکه‌چی، معرکه‌بند، معرکه‌ساز ≠ معرکه‌شکن


فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه معرکه بر پا کند ( اعم از ریسمان باز حقه باز درویشی که شمایل انبیا و اولیا را نشان دهد ) .

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) کسی که با انجام کارهایی مانند ریسمان بازی و تردستی مردم را سرگرم می کند.

لغت نامه دهخدا

معرکه گیر. [م َ رَ ک َ / م َ رِ ک ِ ] ( نف مرکب ) آنکه هنگامه بازی را گرم کند چون کشتی گیر و طاس باز و سگ باز و میمون باز و مانند آن. ( آنندراج ). کشتی گیر و دیگر اهل بازی که در بازار مردم تماشایی را جمع کنند. ( غیاث ). ریسمان باز و شعبده باز. ( ناظم الاطباء ). هنگامه گیر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به معرکه گرفتن شود.


کلمات دیگر: