مترادف معاشر : آمیزگار، جلیس، دوست، هم سخن، محشور، مصاحب، هم صحبت، هم نشین، یار
برابر پارسی : همنشین، همزی، همامیز، همدم، دوست
[n.] companion, associate, sociable
آمیزگار، جلیس، دوست، همسخن، محشور، مصاحب، همصحبت، همنشین، یار
معاشر. [ م َ ش ِ ] (ع اِ) ج ِ مَعْشَر. (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). گروههای دوستان و به معنی مطلق گروه نیز آمده و این جمعمعشر است . (آنندراج ) (غیاث ). و رجوع به معشر شود.
خاقانی .
سعدی .
سعدی .
حافظ.
حافظ.
حافظ.
معشر#NAME?
دوست و همدم؛ همصحبت؛ همنشین.