کلمه جو
صفحه اصلی

انتقال پذیر

فارسی به انگلیسی

transmissible, transferable, communicable, movable

transferable


transmissible


فارسی به عربی

قابل للتحویل

مترادف و متضاد

transferable (صفت)
قابل انتقال، انتقال پذیر

transmissible (صفت)
قابل انتقال، ساری، مسری، انتقال پذیر، قابل سرایت، فرافرستادنی، فرستادنی

فرهنگ فارسی

ویژگی نرم‌افزاری که به‌راحتی قابل جابه‌جایی از روی یک سخت‌افزار به سخت‌افزار دیگر است


فرهنگستان زبان و ادب

{portable} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] ویژگی نرم افزاری که به راحتی قابل جابه جایی از روی یک سخت افزار به سخت افزار دیگر است


کلمات دیگر: