( صفت ) ۱ - منسوب به نصیر . ۲ - نوعی خربزه در اصفهان .
منسوب به نصیر که یکی از فدائیان حضرت علی کرم الله وجهه بود که آن حضرت را خدا می گفت و آن حضرت او را به قتل می رسانیدند باز او زنده می شد قص. حیات و ممات او مشهور است ٠ اهل حق ٠ علی اللهی ٠
(از ریحانة الادب ج 6 ص 192).
نصیری . [ ن َ ] (اِخ ) (میرزا...)محمدرضابن عبدالحسین طوسی اصفهانی ، از علمای امامیه ٔ قرن یازدهم و مؤلف کتاب تفسیرالائمه است . (از ریحانة الادب ج 4 ص 206). و نیز رجوع به اعیان الشیعه شود.
تأثیر (از آنندراج ).
نصیری . [ ن ُ ص َ ] (ص نسبی ) به معنی ، فدوی ، جان نثار و راسخ الاعتقاد مستعمل است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
نصیری . [ ن ُ ص َی ْ / ن ُ ص َی ْی ] (ص نسبی ) منسوب به نصیر که یکی از فدائیان حضرت علی کرم اﷲ وجهه بود که آن حضرت را خدا می گفت و آن حضرت او را به قتل می رسانیدند باز او زنده می شد، قصه ٔ حیات و ممات او مشهور است .(غیاث اللغات ) (از آنندراج ). اهل حق . علی اللهی . (یادداشت مؤلف ). و نیز رجوع به نصیریة و نُصَیر شود.
نوعی تنقلات که با برنج بو داده و شهد تهیه شود