کلمه جو
صفحه اصلی

وره

فرهنگ فارسی

زن خوار و حقیر بر سوی ران

لغت نامه دهخدا

وره. [ وَ رَه ْ ] ( ع مص ) گول گردیدن و نااستادی کردن در کار. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). احمق گردیدن. ( اقرب الموارد ). || بسیار وزیدن باد. || بسیارپیه گردیدن زن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || ( اِمص )حماقت و گولی و نااستادی و کودنی. ( ناظم الاطباء ).

وره. [ وَرْه ْ ] ( ع مص ) بسیارپیه گردیدن زن. ( منتهی الارب ).

وره . [ وَ رَه ْ ] (ع مص ) گول گردیدن و نااستادی کردن در کار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). احمق گردیدن . (اقرب الموارد). || بسیار وزیدن باد. || بسیارپیه گردیدن زن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || (اِمص )حماقت و گولی و نااستادی و کودنی . (ناظم الاطباء).


وره . [ وَرْه ْ ] (ع مص ) بسیارپیه گردیدن زن . (منتهی الارب ).


ورة. [ وَرْ رَ ] (ع ص ) زن خوار و حقیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) برسوی ران . (منتهی الارب ). ورک . (اقرب الموارد).


دانشنامه عمومی

وره (به لاتین: Wyry) یک روستا در لهستان است که در گمینا وره واقع شده است. وره ۶٬۴۰۰ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای لهستان

گویش مازنی

/vere/ حمله - حمله کردن & بره & آب راهی در شالیزار
/ve re/ وی را - به او

۱حمله ۲حمله کردن


بره


آب راهی در شالیزار


واژه نامه بختیاریکا

( ورِه (وا پا) ) بلند شو

پیشنهاد کاربران

wra
در کوردی یعنی :اعتماد به نفس

وِرَه به معنی هنر، هماهنگ و موزون، مهارت است
بی وره، متضاد آن است و به معنی بی هنر ، بی مهارت، ناهماهنگو ناموزون است

لغت ( وره ) درزبان کردی کرمانجی , حالت امر دارد و به معنی ( بیا ) هستش.


کلمات دیگر: