کلمه جو
صفحه اصلی

گریک

فرهنگ فارسی

اوتو فن فیزیک دان آلمانی ( و. ماگدوبورگ ۱۶٠۲ - ف. ۱۶۸۶ م . ) . وی نخستین ماشین را برای تعادل قوای الکتریکی و ماشین دیگری را برای تخلیه هوای ظروف اختراع کرد . گریک نیمکره های ماگدبورگ را آزمایش کرد و همین عمل او سبب شگفتی انجمن علمی [ دیت ] شهر تیسبون گردید .
آهنگ ساز و پیانو زن

لغت نامه دهخدا

گریک . [ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حرجندبخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 92000گزی شمال کرمان و 4000گزی راه مالرو شاهزاده محمد به کرمان و دارای 40 تن سکنه است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


گریک . [ گ َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمدی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان ، واقع در 7هزارگزی باختر سی سخت و هفت هزارگزی باختر راه اتومبیل رو سی سخت به شیراز هوای آن سرد و دارای 600 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه ٔ پل کلو تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوبات و برنج ، پشم ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است . صنایع دستی آنان قالی ، جوال و جاجیم بافی و راه آن مالرو است . ساکنان از طایفه ٔ بویراحمد هستند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


گریک. [ گ َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حرجندبخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 92000گزی شمال کرمان و 4000گزی راه مالرو شاهزاده محمد به کرمان و دارای 40 تن سکنه است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

گریک. [ گ َ ی ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمدی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان ، واقع در 7هزارگزی باختر سی سخت و هفت هزارگزی باختر راه اتومبیل رو سی سخت به شیراز هوای آن سرد و دارای 600 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه پل کلو تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوبات و برنج ، پشم ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. صنایع دستی آنان قالی ، جوال و جاجیم بافی و راه آن مالرو است. ساکنان از طایفه بویراحمد هستند. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

دانشنامه عمومی

گریک ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
گریک (راور)
گریک (ماکو)
گریک (نیک شهر)

(بوشهر) Gorik؛ فرسایش برآمدگی کوه در دهانۀ دره که بر اثر حرکت آب و سیلاب ایجاد شده و قسمت های سست از بین رفته ولی قسمت های محکم تر مانده و شبیه دالان روبازی شده است. این اصطلاح در منطقۀ ارم بوشهر رایج است، مثل گریک آب شیرین و گریک برم قوچ.


گویش مازنی

۱شکوفه ی نشکفته ی مرکبات ۲شکوفه ی تازه تبدیل شده مرکبات ...


۱غلت در سرازیری ۲آلت تناسلی زن ۳به هنگام بازی توپ را در هوا ...


/gerik/ شکوفه ی نشکفته ی مرکبات - شکوفه ی تازه تبدیل شده مرکبات به میوه ۳قل خوردن و لغزش ناخودآگاه & غلت در سرازیری - آلت تناسلی زن ۳به هنگام بازی توپ را در هوا گرفتن ۴جوش های ریز و کوچک

پیشنهاد کاربران

گریک در زبان محلی تپه کوچک . . . .
گر در لهجه کردی گرمانجی یعنی تپه وک در اینجا ک تصغیر است گرک که معمولا گریک نوشته میشود یعنی تپه ی کوچک و چون وسط این روستا تپه ای وجود دارد به مسمای این تپه این روستا به این نام . نام گذاری شده است.

گریک : به معنی عروسک. . . . نوعی عروسک چوبی که بانوان روستای سیروئیه هرمزگان برای دختران خود درست می کردند. .

گریک روستایی مهم از بخش بورالان بوده و شخصی بنام خالص سکان منطقه بورالان را اداره میکند

با سلام بنظرم منطقه بورالان حساس و با موقعیتی استراتژیک از لحاظ حفظ حریم و خاک کشور بوده که شخصی بنام خالص سکان واقعا تکیهگاه و امین نیروی مسلح و مردم منطقه بوده، که در حال سپری کردن دوران کهن سالیست برای ایشان آرزوی طول عمر با عزت و امیدوارم سایه ایشان از سر مناطقی کم نشود واقعا پس از ایشان شاید منطقه به جهنمی غیر قابل تحمل تبدیل گردد در واقع حکم رهبری اون منطقه را دارند

گریک: [ اصطلاح چوپانی ] جداکردن بره ها ازمادران.

گریه در زبان ملکی گالی ( زبان بومیان رشته کوه مکران در جنوب شرق کشور )


کلمات دیگر: