کلمه جو
صفحه اصلی

ورزیگر

فرهنگ فارسی

کشاورز برزگر

لغت نامه دهخدا

ورزیگر. [ وَ گ َ ] ( ص مرکب ) کشاورز. برزگر. برزیگر :
سواران جهان را همی داشتند
و ورزیگران ورز می کاشتند.
دقیقی.

گویش مازنی

/varzigar/ برزگر

برزگر



کلمات دیگر: