مترادف نفوس : اهالی، جمعیت، سکنه، اشخاص، مردم، ازدحام، حدس، فال، فرض
برابر پارسی : ها مردم، دل
population
اهالی، جمعیت، سکنه
اشخاص، مردم
ازدحام
حدس، فال، فرض
۱. اهالی، جمعیت، سکنه
۲. اشخاص، مردم
۳. ازدحام
۴. حدس، فال، فرض
نفوس . [ ن َ ] (ع ص ) نافس . عائن . (از متن اللغة). شورچشم .
نفوس . [ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ نَفس . رجوع به نَفس شود.
- نفوس ثلاثه ؛ نفس اماره و لوامه و مطمئنه ، یا کنایه از ارواح ثلاثه که روح حیوانی و نباتی و جمادی است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به ترکیبات نَفس شود.
- نفوس قدسیه ؛ ذاتهای پاک و ارواح اخیار. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به نَفس شود.
|| نزد ارباب صنعت ، کباریت و زرانیخ . (یادداشت مؤلف ). || (مص ) نفاسة. نفاس . نفس . نفیس . مرغوب فیه بودن . (از المنجد). رجوع به نَفَس و نفاسة شود.
نَفْس#NAME?
۱فال بد ۲تعداد جمعیت