کلمه جو
صفحه اصلی

نفوس


مترادف نفوس : اهالی، جمعیت، سکنه، اشخاص، مردم، ازدحام، حدس، فال، فرض

برابر پارسی : ها مردم، دل

فارسی به انگلیسی

population, lives, souls

population


فارسی به عربی

سکان

مترادف و متضاد

population (اسم)
جمعیت، مردم، سکنه، نفوس، تعداد مردم، اهلیت

اهالی، جمعیت، سکنه


اشخاص، مردم


ازدحام


حدس، فال، فرض


۱. اهالی، جمعیت، سکنه
۲. اشخاص، مردم
۳. ازدحام
۴. حدس، فال، فرض


فرهنگ فارسی

جمع نفس
( اسم ) جمع نفس : ۱ - نفسها : ...کلام منظوم بدان اوزان مقبول طباع و مستعذب نفوس آمده . یا نفوس بالا . ملایکه : زی خاک درش نفوس بالا دادند پیام کانظرونا. ( تحفه العراقین .قر.۱٠۶ ) یا نفوس علوی علویه . ملایکه . ۲ - فال بد.
نافس ٠ عائن ٠ شور چشم ٠

فرهنگ معین

(نُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ نفس .

لغت نامه دهخدا

نفوس. [ ن ُ ] ( ع اِ ) ج ِ نَفس. رجوع به نَفس شود.
- نفوس ثلاثه ؛ نفس اماره و لوامه و مطمئنه ، یا کنایه از ارواح ثلاثه که روح حیوانی و نباتی و جمادی است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رجوع به ترکیبات نَفس شود.
- نفوس قدسیه ؛ ذاتهای پاک و ارواح اخیار. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رجوع به نَفس شود.
|| نزد ارباب صنعت ، کباریت و زرانیخ. ( یادداشت مؤلف ). || ( مص ) نفاسة. نفاس. نفس. نفیس. مرغوب فیه بودن. ( از المنجد ). رجوع به نَفَس و نفاسة شود.

نفوس. [ ن َ ] ( ع ص ) نافس. عائن. ( از متن اللغة ). شورچشم.

نفوس . [ ن َ ] (ع ص ) نافس . عائن . (از متن اللغة). شورچشم .


نفوس . [ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ نَفس . رجوع به نَفس شود.
- نفوس ثلاثه ؛ نفس اماره و لوامه و مطمئنه ، یا کنایه از ارواح ثلاثه که روح حیوانی و نباتی و جمادی است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به ترکیبات نَفس شود.
- نفوس قدسیه ؛ ذاتهای پاک و ارواح اخیار. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به نَفس شود.
|| نزد ارباب صنعت ، کباریت و زرانیخ . (یادداشت مؤلف ). || (مص ) نفاسة. نفاس . نفس . نفیس . مرغوب فیه بودن . (از المنجد). رجوع به نَفَس و نفاسة شود.


فرهنگ عمید

= نَفْس

نَفْس#NAME?


گویش مازنی

/nefoos/ فال بد - تعداد جمعیت

۱فال بد ۲تعداد جمعیت


پیشنهاد کاربران

موجودات زنده



کلمات دیگر: