throb, prick
گزگز
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
۱ - بانگ و آواز ضعیف ( چنانکه در سماور پیش از جوش آمدن آن یا صدای زنبور هنگام پریدن . ۲ - ( اسم ) ناراحتی خارش مانند و کمی دردناک که گاه در اعضائ بویژه در دست و پا عارض گردد .
لغت نامه دهخدا
گزگز. [گ ِ گ ِ ] ( اِ صوت ) بانگ خفیف ، آواز خفیف ، چنانکه در سماور پیش از جوش آمدن آن یا صدای زنبور هنگام پریدن. و در بعضی لهجه ها جزجز نیز گویند. || ناراحتی خارش مانند و کمی دردناک که گاه در اعضاء و بویژه در دست و پا عارض گردد. و رجوع به گز کردن شود.
دانشنامه عمومی
محل درد - جایی که درد می کند - سوزن سوزن شدن
گویش مازنی
/gez gez/ مور مور - درد استخوان داشتن
۱مور مور ۲درد استخوان داشتن
پیشنهاد کاربران
در زبان لری بختیاری به معنی
گیاه گزنه
گزگز::گزنه
گیاه گزنه
گزگز::گزنه
زورمورو/zurmuru/ در گویش شهرستان بهاباد به مور مور شدن که گویش یزدی است و گز گز شدن که گویش رسمی کشور است و در اثر خواب رفتگی پا عارض می گردد گفته می شود .
کلمات دیگر: