کلمه جو
صفحه اصلی

گروک

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع در ۶٠ کیلومتری جنوب میناب جلگه و گرمسیر دارای ۱٠٠٠ تن سکنه محصول خرما و صنایع دستی پارچه بافی .

لغت نامه دهخدا

گروک. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس ، واقع در 60000گزی جنوب میناب و 4000گزی خاور راه مالرو جاسک به میناب. هوای آن گرم ، دارای 1000 تن سکنه است. آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن خرما و شغل اهالی زراعت است. صنایع دستی آنان پارچه بافی و راه آن مالرو است. مزارع پوشگاه ، شاالدینی ، تومان احمد و بنه گازان جزء این ده است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

گروک. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است ازدهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت ، واقع در 150000گزی جنوب کهنوج و سر راه مالرو انگهران به میناب. هوای آن گرم ، دارای 200 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. محصول آن خرما و شغل اهالی زراعت است. راه آن مالرو و مزرعه آبشور نورگان ، گاوخورشید جزء این ده است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

گروک. [ گ ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 6000گزی باختر راه فرعی کرمان به راور. هوای آن سرد،دارای 85 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود محصول آن غلات و حبوبات ، تریاک و شغل اهالی زراعت است و راه فرعی دارد. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

گروک. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اسگل آباد بخش خاش شهرستان زاهدان ، واقع در 35000گزی شمال خاش به زاهدان. هوای آن گرم و دارای 80 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آنجا غلات و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری است راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

گروک . [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 6000گزی باختر راه فرعی کرمان به راور. هوای آن سرد،دارای 85 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود محصول آن غلات و حبوبات ، تریاک و شغل اهالی زراعت است و راه فرعی دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


گروک . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت ، واقع در 150000گزی جنوب کهنوج و سر راه مالرو انگهران به میناب . هوای آن گرم ، دارای 200 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. محصول آن خرما و شغل اهالی زراعت است . راه آن مالرو و مزرعه آبشور نورگان ، گاوخورشید جزء این ده است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


گروک . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اسگل آباد بخش خاش شهرستان زاهدان ، واقع در 35000گزی شمال خاش به زاهدان . هوای آن گرم و دارای 80 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آنجا غلات و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری است راه آن مالرو است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


گروک . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس ، واقع در 60000گزی جنوب میناب و 4000گزی خاور راه مالرو جاسک به میناب . هوای آن گرم ، دارای 1000 تن سکنه است . آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن خرما و شغل اهالی زراعت است . صنایع دستی آنان پارچه بافی و راه آن مالرو است . مزارع پوشگاه ، شاالدینی ، تومان احمد و بنه گازان جزء این ده است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


دانشنامه عمومی

گروک ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
گروک (خاش)
گروک (راور)
گروک (سرباز)
گروک (کهنوج)
گروک (سیریک)

گویش مازنی

/garook/ آدم یا حیوان گر گرفته

آدم یا حیوان گر گرفته


پیشنهاد کاربران

به کاموا و نخ پیچیده شده به شکل کروی گفته می شود.

گروکه، گروگ : یاگروگه به چم ومعنای بادبان کشتی ولنج که به تازی شراع خوانند.
نامگذاری این واژه برای بادبان برگرفته از روستای گروگ یا گروک ازدهستان بیابان شهرسیریکِ مینابست دراستان هرمزگان که پیشینه ای سیصدساله دربافت بادبان داشته و بافته های روستای صنعتی گروگ ازبادبان یاگروکه ونیزبافت چادرشب ولنگ و. . به گستره ها ومناطق دورونزدیک و کشورهای کرانه خلیج همیشه فارس ، برده وفروخته میشده که ازین دیدگاه شهرکی آبادوصنعتی وپررونق بوده وچانکه گویندتاروزگاری نه چندان دور، بیش ازیکصدکارگاه بافندگی وگروکه سازی داشته ولیک امروزه ازآنهمه کارگاههای بزرگ شایدکمترازده
کارگاه، بیشتر کوشا، پویا وکارآ ، نیستند!
>بنگرید به پژوهشهای احمداقتداری وایرج افشاردرباره خلیج همیشه فارس!

گروکه، گروگ : یاگروگه به چم ومعنای بادبان کشتی ولنج که به تازی شراع خوانند.
نامگذاری این واژه برای بادبان برگرفته از روستای گروگ یا گروک ازدهستان بیابان شهرسیریکِ مینابست دراستان هرمزگان که پیشینه ای سیصدساله دربافت بادبان داشته و بافته های روستای صنعتی گروگ ازبادبان یاگروکه ونیزبافت چادرشب ولنگ و. . به گستره ها ومناطق دورونزدیک و کشورهای کرانه خلیج همیشه فارس ، برده وفروخته میشده که ازین دیدگاه شهرکی آبادوصنعتی وپررونق بوده وچانکه گویندتاروزگاری نه چندان دور، بیش ازیکصدکارگاه بافندگی وگروکه سازی داشته ولیک امروزه ازآنهمه کارگاههای بزرگ شایدکمترازده
کارگاه، بیشتر کوشا، پویا وکارآ ، نیستند! ( امروزگروگ درتقسیمات کشوری، شهرشده )
>بنگرید به پژوهشهای احمداقتداری وایرج افشاردرباره خلیج همیشه فارس!

گروک ؛ در گویش شهر بابکی به معنی هم پیچیده شده ، گروک نخ ، توده ای نخ که توسط چرخکن از حالت کلاف به حالت کروی وگردله در آمده، گروکش کرد ، به هم پیچوندش


کلمات دیگر: