سماع به فتح سین به معنی شنوایی و هر اواز که شنیدن آن خوشایند است می باشد، سماع در اصطلاح صوفیه حالت جذبه واشراق وازخویشتن رفتن وفنا به امر غیر ارادی است که اختیار عارف تأثیری در ظهور آن ندارد. ولی بزرگان صوفیه ازهمان دوره های قدیم به این نکته پی بردندکه گذشته ازاستعداد صوفی وعلل ومقدماتی که اورابرای منجذب شدن قابل می سازد وسایل عملی دیگری که به اختیارواراده سالک است نیز برای ظهورحال فنامؤثر است. بلکه برای پیدایش «حال» و «وجد» عامل بسیار نیرومندی شمرده می شود. از جمله موسیقی وآوازخواندن ورقص است که همه آنها تحت عنوان «سماع» در می آید. صوفیه می گویند سماع حالتی درقلب ودل ایجاد می کند که «وجد» نامیده می شود و این وجد حرکات بدنی چندی بوجود می آورد که اگراین حرکات غیرموزون باشد «اضطراب» واگرحرکات موزون باشد کف زدن و رقص است.
رقص درنزد مولویه اهمیت خاص داشته، خود مولانا حتی درکوچه وبازارهم بسا که با اصحاب به رقص در می آمد. چنانکه یک باردربازارزرکولان این حالت بروی دست داد و گویند حتی جنازه صلاح الدین زرکوب را نیز به اشارت مولانا با رقص و رف به قبرستان بردند.
افلاکی درمناقب العارفین دراینباره چنین می نویسد: در آن غلبات شور و سماع که مشهور عالمیان شده بود از حوالی زرکوبان می گذشت مگرآوازضرب تق تق ایشان به گوش مبارکشان رسید. ازخوشی آن ضرب شوری عجیب در مولانا ظاهر شد وبه چرخ درآمد، شیخ نعره زنان ازدکان بیرون آمد وسردر قدم مولانا نهاده وبیخود شد……. . وبه شاگردان دکان اشارت کردکه اصلاایست نکنند ودست از ضرب باز ندارند تا مولانا از سماع فارغ شود. همچنان از وقت نماز ظهر تا نماز عصر مولانا در سماع بود، از ناگاه گویندگان رسیدند و این غزل آغاز کردند:
یکی گنجی پدید آمد در آن دکان زرکوبی زهی صورت زهی معنی زهی خوبی زهی خوبی
بر دیوار سماع خانه مولانا این دو بیت شعر آمده است:
در وقت سماع معده را خالی دار زیراچو تهی است می کند ناله زار
چون پرکردی شکم زلوث بسیار خالی مانی ز دلبر و دست و کنار
بر دیوار دیگر آن رواق چنین آمده:
سماع آرام جان زندگان است کسی داند که اورا جان جان است
خصوصاحلقه ای کاندرسماعند همی گردند و کعبه در میان است
رقص درنزد مولویه اهمیت خاص داشته، خود مولانا حتی درکوچه وبازارهم بسا که با اصحاب به رقص در می آمد. چنانکه یک باردربازارزرکولان این حالت بروی دست داد و گویند حتی جنازه صلاح الدین زرکوب را نیز به اشارت مولانا با رقص و رف به قبرستان بردند.
افلاکی درمناقب العارفین دراینباره چنین می نویسد: در آن غلبات شور و سماع که مشهور عالمیان شده بود از حوالی زرکوبان می گذشت مگرآوازضرب تق تق ایشان به گوش مبارکشان رسید. ازخوشی آن ضرب شوری عجیب در مولانا ظاهر شد وبه چرخ درآمد، شیخ نعره زنان ازدکان بیرون آمد وسردر قدم مولانا نهاده وبیخود شد……. . وبه شاگردان دکان اشارت کردکه اصلاایست نکنند ودست از ضرب باز ندارند تا مولانا از سماع فارغ شود. همچنان از وقت نماز ظهر تا نماز عصر مولانا در سماع بود، از ناگاه گویندگان رسیدند و این غزل آغاز کردند:
یکی گنجی پدید آمد در آن دکان زرکوبی زهی صورت زهی معنی زهی خوبی زهی خوبی
بر دیوار سماع خانه مولانا این دو بیت شعر آمده است:
در وقت سماع معده را خالی دار زیراچو تهی است می کند ناله زار
چون پرکردی شکم زلوث بسیار خالی مانی ز دلبر و دست و کنار
بر دیوار دیگر آن رواق چنین آمده:
سماع آرام جان زندگان است کسی داند که اورا جان جان است
خصوصاحلقه ای کاندرسماعند همی گردند و کعبه در میان است