کلمه جو
صفحه اصلی

نطیحه

فرهنگ فارسی

گوسفندی به زخم سرون بمرده . که بر اثر نطح مرده باشد . آن چهار پای که به زخم سرون مرده باشد . حیوان که مرده باشد بواسط. آن که حیوان دیگر او را شاخ زده باشد .

لغت نامه دهخدا

( نطیحة ) نطیحة. [ ن َ ح َ ] ( ع ص ) گوسفندی به زخم سرون بمرده. ( از مهذب الاسماء ). که بر اثر نطح مرده باشد. ( از اقرب الموارد ). آن چهارپای که به زخم سرون مرده باشد. ( از ترجمان علامه جرجانی ص 100 ). حیوان که مرده باشد بواسطه آن که حیوان دیگر او را شاخ زده باشد. ( فرهنگ خطی ). مذکر آن نطیح است . ( از متن اللغة ). رجوع به نَطیح شود. ج ، نطائح ، نَطحی ̍.

نطیحة. [ ن َ ح َ ] (ع ص ) گوسفندی به زخم سرون بمرده . (از مهذب الاسماء). که بر اثر نطح مرده باشد. (از اقرب الموارد). آن چهارپای که به زخم سرون مرده باشد. (از ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). حیوان که مرده باشد بواسطه ٔ آن که حیوان دیگر او را شاخ زده باشد. (فرهنگ خطی ). مذکر آن نطیح است . (از متن اللغة). رجوع به نَطیح شود. ج ، نطائح ، نَطحی ̍ .



کلمات دیگر: