ستیزنده، ستیزه کار، کجرو، کسی که ازراه راست برگرددومنحرف شود
( اسم ) ۱ - ستیزنده . ۲ - رد کننده حق به باطل ستیهنده : جمع عواند .
بن زنخ . بن گوش
( اسم ) ۱ - ستیزنده . ۲ - رد کننده حق به باطل ستیهنده : جمع عواند .
بن زنخ . بن گوش
عاند. [ ن َ ] (اِخ ) وادیی است واقع در میان مکه و مدینه به مسافت یک میل ، پیش از سقیا که عایذ هم گویند. (از معجم البلدان ).
عاند. [ ن ِ ] (اِخ ) (وَجْرة) روزی از روزهای عرب است . (از معجم البلدان ).
عاند. [ ن ِ ] (ع ص ) شتر از راه برگردنده و میل کننده ج ، عُنّد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سرکش و به باطل ستیهنده . ردکننده ٔ حق . || طعن عاند؛ نیزه ای که به چپ و راست زده شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || عرق عاند؛ خوی روان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).