neglect, carelessness
غافلی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
غافل بودن غفلت .
لغت نامه دهخدا
غافلی. [ ف ِ ] ( حامص ) غافل بودن. مانند غافلان گذراندن :
بعد از این روی در بهی دارم
دل ز هر غافلی تهی دارم.
مگر در هنرمندی و عاقلی.
که در ما زنند آتش رخت سوز.
غافلیی بود، خوشا غافلی.
بعد از این روی در بهی دارم
دل ز هر غافلی تهی دارم.
نظامی.
نبردم بسر عمر درغافلی مگر در هنرمندی و عاقلی.
نظامی.
بدین غافلی می گذاریم روزکه در ما زنند آتش رخت سوز.
نظامی.
پیشتر از مرتبه غافلی غافلیی بود، خوشا غافلی.
نظامی.
کلمات دیگر: