کلمه جو
صفحه اصلی

قاذورات

فارسی به انگلیسی

ordure, dirt

فرهنگ فارسی

( اسم ) قاذوره پلیدیها نجاستها .

لغت نامه دهخدا

قاذورات. ( ع اِ ) ج ِ قاذورة. || پلیدیها ونجاستها ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ناپاکیها. ( ناظم الاطباء ) : امیر ناصرالدین بفرمود تا بعضی از قاذورات در آن چشمه انداختند. هرکس که از این قاذورات تناول کردی بر جای بیفتادی و جان بدادی. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی ). اوراق قرآن در میان قاذورات لگدکوب اقدام و قوائم گشت. ( جهانگشای جوینی ). و در فارسی این جمع را چون مفردی بکار برند و آن دشنامی است جوانانی را که بیش از حد و سن خویش کنند، یا مدعی باشند.

فرهنگ عمید

= قاذوره

قاذوره#NAME?



کلمات دیگر: