کلمه جو
صفحه اصلی

عانت

فرهنگ فارسی

دختری که بی شوی تا دیر در خانه مانده باشد و شوی ندیده باشد .

لغت نامه دهخدا

عانت.[ ن ِ ] ( ع ص ) دختری که بی شوی تا دیر در خانه مانده باشد و شوی ندیده باشد. ج ، عَوانت. ( ناظم الاطباء ).

عانة. [ ن َ ] ( ع اِ ) خر ماده. گله خر. گله گورخر. ( از المنجد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || موی زهار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بانه و پشت زهار. رنبه در تداول عامه. ج ، عون.
- استخوان عانه ؛ استخوان پشت زهار. ( ناظم الاطباء ).

عانة. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است بر فرات و او را قلعه محکمی است و ابن الجهم العانی منسوب بدانجاست. ( از معجم البلدان ). چند ستاره ٔروشن است در پایین سعود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

عانت .[ ن ِ ] (ع ص ) دختری که بی شوی تا دیر در خانه مانده باشد و شوی ندیده باشد. ج ، عَوانت . (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: