(یِ ) [ ع . عانیة ] (ص . ) ۱ - مؤنث عانی ، زن بندی و گرفتار. ۲ - زن (بدان جهت که چون شوی بر او ظلم کند کسی به فریادش نرسد )، ج . عوانی .
عانیه
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
( عانیة ) عانیة. [ ی َ ] ( ع ص ) مؤنث عانی. یقال : امراءة عانیه ؛ زن اسیر و بندی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
عانیة. [ نی ی َ ] ( ص نسبی ) مؤنث عانی منسوب به عانة است که دهی است بر فرات. رجوع به عانة شود. ( منتهی الارب ). || شرابی است منسوب به عانات و هی موضع من ناحیة الجزیره. ( مهذب الاسماء ).
عانیة. [ نی ی َ ] ( ص نسبی ) مؤنث عانی منسوب به عانة است که دهی است بر فرات. رجوع به عانة شود. ( منتهی الارب ). || شرابی است منسوب به عانات و هی موضع من ناحیة الجزیره. ( مهذب الاسماء ).
عانیة. [ نی ی َ ] (ص نسبی ) مؤنث عانی منسوب به عانة است که دهی است بر فرات . رجوع به عانة شود. (منتهی الارب ). || شرابی است منسوب به عانات و هی موضع من ناحیة الجزیره . (مهذب الاسماء).
عانیة. [ ی َ ] (ع ص ) مؤنث عانی . یقال : امراءة عانیه ؛ زن اسیر و بندی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: