۱ - بی نیاز . ۲ - توانگر مالدار .
غانی
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
[ ع . ] (ص .) سرود گوینده .
[ ع . ] (ص .) 1 - بی نیاز. 2 - توانگر.
[ ع . ] (ص . ) ۱ - بی نیاز. ۲ - توانگر.
[ ع . ] (ص . ) سرود گوینده .
[ ع . ] (ص . ) سرود گوینده .
لغت نامه دهخدا
غانی . (اِخ ) رجوع به محمدبن احمد السامی شود.
غانی . (اِخ ) شاعری عطار از شعرای عصر فاتح اکری . وی وصایای لقمان حکیم را از فارسی به ترکی ترجمه کرده است . (کشف الظنون چ 1 استانبول ج 2 ص 635).
غانی . (ع ص ) نعت فاعلی از غنا. سرودکننده . (غیاث ). || توانگر. مالدار. (منتهی الارب ).
غانی. ( ع ص ) نعت فاعلی از غنا. سرودکننده. ( غیاث ). || توانگر. مالدار. ( منتهی الارب ).
غانی. ( اِخ ) شاعری عطار از شعرای عصر فاتح اکری. وی وصایای لقمان حکیم را از فارسی به ترکی ترجمه کرده است. ( کشف الظنون چ 1 استانبول ج 2 ص 635 ).
غانی. ( اِخ ) رجوع به محمدبن احمد السامی شود.
غانی. ( اِخ ) شاعری عطار از شعرای عصر فاتح اکری. وی وصایای لقمان حکیم را از فارسی به ترکی ترجمه کرده است. ( کشف الظنون چ 1 استانبول ج 2 ص 635 ).
غانی. ( اِخ ) رجوع به محمدبن احمد السامی شود.
کلمات دیگر: