کلمه جو
صفحه اصلی

عالی شرف

فرهنگ فارسی

( صفت ) آن که دارای شرف عالی است .
نامش میرزا محمد حسین خلف صدق میرزا محمد کلانتر سابق فارس و از اجله سادات آن سامان است .

لغت نامه دهخدا

عالی شرف . [ ش َ رَ ] (ص مرکب ) آنکه شرف عالی دارد :
صانع زرین عمل مهتر عالی شرف
در ید بیضا رسید دست عمل ران او.

خاقانی .



عالی شرف. [ ش َ رَ ] ( ص مرکب ) آنکه شرف عالی دارد :
صانع زرین عمل مهتر عالی شرف
در ید بیضا رسید دست عمل ران او.
خاقانی.

عالی شرف. [ ش َ رَ ] ( اِخ ) نامش میرزا محمد حسین خلف صدق میرزا محمد. کلانتر سابق فارس و از اجله سادات آن سامان است. او را اخلاق نیکو بود و محضرش مجمع شعرا و عرفا و فضلاء و در حدود 1236هَ. ق. درگذشت. و به قول صاحب آثار العجم در 1243 در قید حیات بود. غالب اشعارش غزل بود و از جمله اشعار اوست در وصف قلعه شریفه مشهد مقدس حضرت حسین :
این نغز باره چیست که از بس شکوه و فر
گوئی برون نموده ز جیب سپهر سر
این سد طرفه چیست که از غایت علو
کیوان بدامنش بود از فرق بی سپر.
( مجمعالفصحاء ج 2 ص 351 ).
و رجوع به ریحانة الادب شود.

عالی شرف . [ ش َ رَ ] (اِخ ) نامش میرزا محمد حسین خلف صدق میرزا محمد. کلانتر سابق فارس و از اجله ٔ سادات آن سامان است . او را اخلاق نیکو بود و محضرش مجمع شعرا و عرفا و فضلاء و در حدود 1236هَ . ق . درگذشت . و به قول صاحب آثار العجم در 1243 در قید حیات بود. غالب اشعارش غزل بود و از جمله اشعار اوست در وصف قلعه ٔ شریفه ٔ مشهد مقدس حضرت حسین :
این نغز باره چیست که از بس شکوه و فر
گوئی برون نموده ز جیب سپهر سر
این سد طرفه چیست که از غایت علو
کیوان بدامنش بود از فرق بی سپر.

(مجمعالفصحاء ج 2 ص 351).


و رجوع به ریحانة الادب شود.


کلمات دیگر: