فارغ کردن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - آسوده کردن ۲ - پایان دادن ۳ - زایاندن .
لغت نامه دهخدا
فارغ کردن. [ رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آسوده کردن :
پیش او بنوشت شه کای مقبلم
وقت آمد زود فارغ کن دلم.
پیش او بنوشت شه کای مقبلم
وقت آمد زود فارغ کن دلم.
مولوی.
|| پایان دادن. || زایانیدن.کلمات دیگر: