کلمه جو
صفحه اصلی

قاتل ابیه

فرهنگ فارسی

( اسم ) درختچه ایست ار تیره خلنگ ها که در نواحی بحر الروم بفروانی میروید و در سایرنقاط کره شمالی زمین گونه های مختلف آن نیز فراوانست . این گیاه دارای ساقه و شاخه های قرمز رنگ و برگهای سبز تیره میباشند و گلهای صورتی رنگند . میوه های آن شبیه توت فرنگی قرمز رنگ است . انساج این گیاه مجتوی مقادیر زیادی تانن میباشد و از این رو در تداوی بعنوان قارض از آن استفاده میکنند و همچنین در باغی مورد استعمال دارد قطلب بج شجره البج شجره المطردیه اربوطس قوماروس عصیرالدب مطردیهالجنائ الاحمر قوماریس قوماورس نقیب با قولا توت فرنگی درختی شجره الجنی الاحمر اساسنوا اسسرا .
نباتی است که مگس کشد و قابض است بنگ

لغت نامه دهخدا

قاتل ابیه. [ ت ِ ل ِ اَ ] ( اِ مرکب ) نباتی است که مگس کشد و قابض است. بنگ. ( ذخیره خوارزمشاهی ). بنج. ( ذخیره خوارزمشاهی و قرابادین ). نزد بعضی بیداسقان و نزد جمعی قطلب است. معنی او به لغت پارسی چنان باشد که کشنده پدر خویش و او را قرناروس هم گویند. اگر میوه او را مجاورت کرده شود درد سر آرد. و چنین گویند که او را قاتل ابیه بدان سبب گویند که اجزاء او مر همدیگر را بخورد. و هر چه با او آمیخته شود آن را هم بخورد. و بعضی گفته اند که قاتل ابیه کندس است. دیوجانس گوید که درختی است که در او قوت قبض بلیغ است. ( ترجمه صیدنه ابوریحان ). رجوع به حناء احمر شود. قطلب. ( داود انطاکی ج 1 ص 20 ). نوعی از خصی الثعلب. خصی الکلب. ( تحفه حکیم مؤمن ). و گفته شده که از آن جهت این نام برآن نهاده اند که آن را دو ریشه است که یک سال یکی ازآن دو فربه گردد و دیگری لاغر. و به سال دیگر بعکس آنکه فربه بود لاغر و آنکه لاغر بود فربه شود. ( دزی ).


کلمات دیگر: