غالیون
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
غالیون. ( اِخ ) پرو قنصول اخائیة که برادرش سنکای فیلسوف وی را توصیف میکند ( و میگوید ) وی شخصی حلیم و ساده دل بود. و قوم یهود پولس را در حضور همین غالیون آورده ادعا کردند که کفر میگوید. بنابراین غالیون از این ادعا صرف نظر نمود و اعتنائی نکرد زیرا این مطلب از جمله مطالبی نبود که در محکمه رومانیان بدان توجه و اعتنائی توان کرد. ( کتاب اعمال رسولان 18: 12-16 ) و خود غالیون و برادرش سنکا از جمله اشخاصی بودند که نرون ظلم پیشه امر به قتل ایشان کرد. ( قاموس کتاب مقدس ).
غالیون . (اِخ ) پرو قنصول اخائیة که برادرش سنکای فیلسوف وی را توصیف میکند (و میگوید) وی شخصی حلیم و ساده دل بود. و قوم یهود پولس را در حضور همین غالیون آورده ادعا کردند که کفر میگوید. بنابراین غالیون از این ادعا صرف نظر نمود و اعتنائی نکرد زیرا این مطلب از جمله ٔ مطالبی نبود که در محکمه ٔ رومانیان بدان توجه و اعتنائی توان کرد. (کتاب اعمال رسولان 18: 12-16) و خود غالیون و برادرش سنکا از جمله ٔ اشخاصی بودند که نرون ظلم پیشه امر به قتل ایشان کرد. (قاموس کتاب مقدس ).
غالیون .(معرب ، اِ) گیاهی است که شیر را در حال منجمد گرداند. یا آن بمهمله است «عالیون ». (منتهی الارب ). عاقداللبن . نباتی است ایستاده ، طبیعت آن گرم در درجه ٔ اول و در دوم خشک . (الفاظ الادویه ). غالیون یا قالبون علف شیر . (دزی ج 2 ص 199). و صاحب مخزن الادویه آرد: غاربون ... لغت یونانی است بمعنی عاقداللبن جهت آنکه شیر را مانند انفحه منجمد میگرداند... ماهیت آن : نباتی است ایستاده برگ آن طولانی و گل آن زرد و باریک و ریزه و انبوه و خوشبو به اندک حدت و منبت آن کنار آبهای ایستاده . طبیعت آن گرم در اول و خشک در دوم . و خواص آن حابس نزف الدم و ضماد آن جهت سوختگی آتش و قطع خون جراحات و با قیروطی و روغن جهت رفع اعیا و بیخ آن در آخر اول گرم و در دوم تر، افعال آن بغایت محرک باه است - انتهی . و صاحب تحفه آرد: در قانون در حرف عین مذکور است و به لغت یونانی بمعنی عاقداللبن است چه آن نبات حکم پنیر مایه دارد در بستن شیر، برگش دراز و گلش زرد و ریزه و انبوه و خوشبو نزدیک آبهای ایستاده میروید در اول گرم و در دوم خشک و حابس نزف الدم و ضماد گل او جهت سوختگی آتش و قطع خون جراحات و باروغن گل جهت اعیا نافع است و بیخ او در آخر اول گرم و در نیمه ٔ دوم تر و بغایت محرک باه است - انتهی .