کلمه جو
صفحه اصلی

مشخصه


مترادف مشخصه : ویژگی، خصوصیت، مختصه، وجه ممیزه

برابر پارسی : ویژگی، شناسه

فارسی به انگلیسی

character, characteristic, diagnostic, discriminating, earmark, feature, property

مترادف و متضاد

characteristic (صفت)
مشخصه، خاص، نهادی، نهادین، خیمی

ویژگی، خصوصیت، مختصه، وجه ممیزه


فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث مشخص جمع : مشخصات

کوچک‌ترین واحد آوایی، صرفی، نحوی یا معنایی


لغت نامه دهخدا

( مشخصة ) مشخصة. [ م ُ ش َخ ْ خ ِ ص َ ] ( ع ص ) مؤنث مشخّص. و رجوع به مشخص شود.

مشخصة. [ م ُ ش َخ ْ خ ِ ص َ ] (ع ص ) مؤنث مشخّص . و رجوع به مشخص شود.


دانشنامه عمومی

ویژگی


فرهنگ فارسی ساره

شناسه، ویژگ


فرهنگستان زبان و ادب

{feature} [زبان شناسی] کوچک ترین واحد آوایی، صرفی، نحوی یا معنایی


کلمات دیگر: