← تحلیل نقطۀ جوش واقعی
تنجو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تنجؤ. [ ت َ ن َج ْ ج ُءْ ] ( ع مص )به چشم کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء )( از اقرب الموارد ): تنجاه تنجوءً او انتجاه انتجاءًبمعنی نجاه ؛ ای اصابه بالعین. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگستان زبان و ادب
{TBP} [مهندسی شیمی] ← تحلیل نقطۀ جوش واقعی
کلمات دیگر: