کلمه جو
صفحه اصلی

نیش زن

فارسی به انگلیسی

stinger, stinging, biting, [fig.] pungent

stinging, biting, [fig.] pungent


stinger


فرهنگ فارسی

آنکه نیش می زند ٠ گزنده : قطر بوس کژدم سخت نیش زن ٠ یا آزار دهنده ٠ درشت و ناهموار ٠ یا مفسد ٠ فتنه انگیز ٠ که سخن نیشدار گوید ٠ یا قصه خوان ٠

لغت نامه دهخدا

نیش زن. [ زَ ] ( نف مرکب ) آنکه نیش می زند. ( ناظم الاطباء ). گزنده : قطربوس ؛ کژدم سخت نیش زن. ( منتهی الارب ). || آزاردهنده. درشت و ناهموار :
این چنین اسبی تواند برد بیرون مر مرا
از چنین وادی بقاعی سنگناگ و نیش زن.
منوچهری.
|| مفسد. فتنه انگیز. ( ناظم الاطباء ). که سخن نیشدار گوید. || کسی که برمی انگیزد نزاع و خصومت را. || قصه خوان. ( ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: