دون پرور
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
رذل پرور. که به پرورش دونان بپردازد .
لغت نامه دهخدا
دون پرور. [ پ َرْ وَ ] ( نف مرکب ) رذل پرور. که به پرورش دونان بپردازد :
بخاییدش از کینه دندان به زهر
که دون پرور است این فرومایه دهر.
ستاره نیست مگر دون نواز و دون پرور.
دنیا دون پرور است . ( امثال و حکم دهخدا ).
- روزگار یا گردون یا دهر دون پرور ؛ روزگار سفله پرور :
من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست
کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم.
مذاق حرص و آز ایدون بشو از تلخ و از شورش.
ز دام عشوه این روزگار دون پرور.
بخاییدش از کینه دندان به زهر
که دون پرور است این فرومایه دهر.
سعدی ( بوستان ).
زمانه نیست مگر رذل جوی و رذل پرست ستاره نیست مگر دون نواز و دون پرور.
قاآنی.
- امثال :دنیا دون پرور است . ( امثال و حکم دهخدا ).
- روزگار یا گردون یا دهر دون پرور ؛ روزگار سفله پرور :
من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست
کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم.
حافظ.
سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش مذاق حرص و آز ایدون بشو از تلخ و از شورش.
حافظ.
ز دست فتنه این اختران بی معنی ز دام عشوه این روزگار دون پرور.
؟
کلمات دیگر: