خود پرست متکبر
خویش پرست
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خویش پرست. [ خوی / خی پ َ رَ ] ( نف مرکب ) خودپرست. متکبر. خودخواه. ( یادداشت مؤلف ) :
با چو تو روحانیی تعلق خاطر
هر که ندارد دواب خویش پرست است.
با چو تو روحانیی تعلق خاطر
هر که ندارد دواب خویش پرست است.
سعدی.
کلمات دیگر: