کلمه جو
صفحه اصلی

وجب کردن

فارسی به انگلیسی

span, to span

to span


span


مترادف و متضاد

span (فعل)
اندازه گرفتن، وجب کردن، پل بستن، تاق بستن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) باوجب اندازه گرفتن .

لغت نامه دهخدا

وجب کردن. [ وَ ج َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بدست کردن. پیمودن و اندازه گرفتن جامه و جز آن به وسیله وجب دست. اندازه گرفتن با وجب و وژیدن. ( ناظم الاطباء ). پیمودن به وجب که به فارسی آن را بدست گویند و بلشت به لام و شین معجمه لهجه عوام هند است. ( آنندراج ) :
از جنون این خرابه را هرروز
می کنم همچو آفتاب وجب.
محمدقلی سلیم ( ازآنندراج ).


کلمات دیگر: