کلمه جو
صفحه اصلی

فورانی

فارسی به انگلیسی

gushy

مترادف و متضاد

eruptive (صفت)
فوران کننده، انفجاری، فورانی، منفجر شونده

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به فوران از مردن فور

1. ویژگی آوای حاصل از سازوکار جریان هوای چاکنایی برون‌سو 2. آوای حاصل از سازوکار جریان هوای چاکنایی برون‌سو متـ . پرانشی


لغت نامه دهخدا

فورانی. ( ص نسبی ) منسوب به فوران که از قرای همدان است. || منسوب به فوران که نسبت اجدادی است. ( سمعانی ).

فرهنگستان زبان و ادب

{ejective} [زبان شناسی] 1. ویژگی آوای حاصل از سازوکار جریان هوای چاکنایی برون سو 2. آوای حاصل از سازوکار جریان هوای چاکنایی برون سو متـ . پرانشی


کلمات دیگر: