نشت کردن
فارسی به انگلیسی
bleed, diffuse, infiltrate, leak, permeate, seep
مترادف و متضاد
سرایت کردن، نفوذ کردن، نشت کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - نم پس دادن تراویدن و بیرون زدن مایع از ظرف . ۲ - درز کردن خبر برملا شدن : این خبر دهان بدهان گشت و معلوم نگشت از کجا نشت کرد ...
لغت نامه دهخدا
نشت کردن.[ ن َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) زهیدن : نشت کردن آب ، زهیدن آن. ( یادداشت مؤلف ). || منتشر شدن مایعی چون مرکب و جز آن بیش از حد لازم. ( یادداشت مؤلف ).
پیشنهاد کاربران
تراوش
رخنه کردن
کلمات دیگر: