کلمه جو
صفحه اصلی

نشکن

فارسی به انگلیسی

shatterproof, unbreakable

مترادف و متضاد

shatterproof (صفت)
نشکن، ضد خرد شده، خرد نشو

فرهنگ فارسی

( اسم ) عمل گرفتن عضوی از بدن با دو سر انگشت یا دو سر ناخن دست چنانکه بدرد آید: آن صنم را ز گاز و ز نشکنج تن بنفشه شد و دو لب نارنج . ( عنصری .لفااق.۵۶ )

لغت نامه دهخدا

نشکن. [ ن َ ک َ / ن َ ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) نشکننده. که نمیشکند. || نشکستنی. ناشکن : لیوان نشکن. که شکستنی نیست.

دانشنامه عمومی

نشکن ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
نشکن (ترانه کنچیتا وورست)
نشکن (فیلم)


کلمات دیگر: