کلمه جو
صفحه اصلی

گوش خر

مترادف و متضاد

maguey (اسم)
صباره یا عود آمریکایی، گوش خر

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گیاهی است از تیر. نرگسیها با برگهای بسیار ضخیم دارای دندانه های خاردار و ساق. زیرین ستبر . رشته های سلولز های برگهای این گیاه در نساجی مورد استفاده است صباره الصبر الامر یکی صبر آمریکایی صبر آمریکایی آگاو آقاو برگ خنجری آجاو آمریکا صبر آغاجی . ۲ - سنفیتون .

لغت نامه دهخدا

گوش خر. [ خ َ ] ( اِ مرکب ) میلکی باشد که بدان گوش را بخارند. ( جهانگیری ).رجوع به گوش خارک و گوش خرک شود. || نام جانوری است که در گوش درآید و مردم را بی آرام سازد و گاه باشد که بکشد ، و آن راگوش خرک و هزارپا نیز گویند. ( جهانگیری چ هند ). اما ظاهراً در این معنی مصحف گوش خز باشد. رجوع به گوش خز و گوش خزک و گوش خزه شود.

گوش خر. [ خ َ ] ( اِ مرکب ) گیاهی که نام علمی آن اگاوی آمریکانا است و به عربی آن را صباره و الصبرالامریکی و به فارسی صباره آمریکایی و گوش خر گویند. ( واژه نامه گیاهی تألیف اسماعیل زاهدی ص 12 ).

گوش خر. [ ش ِ خ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اذن حمار. آلت شنوائی خر :
تو فضول از میانه بیرون بر
گوش خر درخور است با سرخر.
سنایی.
گوش خر بفروش و دیگر گوش خر
کاین سخن را درنیابد گوش ِ خر.
مولوی.
|| ( اِ مرکب )کنایه از چیزی که هیچ به کار نیاید. ( غیاث ). بی مصرف. به کارنیامدنی. ( یادداشت مؤلف ). و شاید به معنی استاعلم و علم باشد و محتمل است که به معنی بغلک باشد. ( مؤلف ) :
درزیی صدره مسیح برید
علمش برد و گفت گوش خر است.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 67 ).
|| مجازاً، شرم مرد. ( یادداشت مؤلف ). آلت مرد :
چو سوزنی پس وی گوش خر زدن گیرد
به خواب خرگوش اندر زند به عادت و خو.
سوزنی.

گوش خر. [ خ َ ] (اِ مرکب ) گیاهی که نام علمی آن اگاوی آمریکانا است و به عربی آن را صباره و الصبرالامریکی و به فارسی صباره ٔ آمریکایی و گوش خر گویند. (واژه نامه ٔ گیاهی تألیف اسماعیل زاهدی ص 12).


گوش خر. [ خ َ ] (اِ مرکب ) میلکی باشد که بدان گوش را بخارند. (جهانگیری ).رجوع به گوش خارک و گوش خرک شود. || نام جانوری است که در گوش درآید و مردم را بی آرام سازد و گاه باشد که بکشد ، و آن راگوش خرک و هزارپا نیز گویند. (جهانگیری چ هند). اما ظاهراً در این معنی مصحف گوش خز باشد. رجوع به گوش خز و گوش خزک و گوش خزه شود.


گوش خر. [ ش ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اذن حمار. آلت شنوائی خر :
تو فضول از میانه بیرون بر
گوش خر درخور است با سرخر.

سنایی .


گوش خر بفروش و دیگر گوش خر
کاین سخن را درنیابد گوش ِ خر.

مولوی .


|| (اِ مرکب )کنایه از چیزی که هیچ به کار نیاید. (غیاث ). بی مصرف . به کارنیامدنی . (یادداشت مؤلف ). و شاید به معنی استاعلم و علم باشد و محتمل است که به معنی بغلک باشد. (مؤلف ) :
درزیی صدره ٔ مسیح برید
علمش برد و گفت گوش خر است .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 67).


|| مجازاً، شرم مرد. (یادداشت مؤلف ). آلت مرد :
چو سوزنی پس وی گوش خر زدن گیرد
به خواب خرگوش اندر زند به عادت و خو.

سوزنی .



دانشنامه آزاد فارسی

گوشِ خَر (comfrey)
گوشِ خَر
گروهی از گیاهان خانواده گاوزبانان، جنس Symphytum. برگ هایی خشن و کر ک دار، و گل هایی زنگوله مانند و به رنگ آبی، صورتی، ارغوانی یا سفید دارند. این گیاهان در آسیای غربی و اروپا یافت می شوند. گونه اروپایی این گیاهان S. officinale روزگاری برای ساخت ضماد، برای درمان زخم و ناراحتی های گوناگون، مصرف می شد. امروزه گاهی از آن برای تهیۀ مرهم رفع التهاب های پوستی استفاده می کنند. درازای این گیاه به۱.۲ متر می رسد. ساقۀ آن کرک دار و برگ هایش درازند و گل هایش به صورت خوشه های آویزان دیده می شوند.


کلمات دیگر: